۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

اعلام همبستگی دهها هزار شهروند ایتالیایی با جنبش سبز ایران

به مناسبت 25 اوریل، سالروز شکست فاشیسم در ایتالیا شهر تورین شاهد اعلام همبستگی دهها هزار نفر از شهروندان این شهر با جنبش سبز ایران بود. به گزارش خبرنگار جرس، دهها هزار نفر از مردم تورین در شمال ایتالیا در سالروز شکست فاشیسم موسولینی با بر تن کردن تی شرت هایی به رنگ سبز، سفید و قرمز که بر روی آنها نقشه ایران و ایتالیا برجسته شده بود، حمایت خود را از حرکت مردم آزادی خواه و عدالت طلب ایران ، اعلام کردند. گفتنی است بر روی این تی شرت ها جمله از تهران تا تورین نیز نقش بسته بود. در مسیر این راهپیمایی که در خیابانهای مرکزی شهر تورین برگزار شد سرود "ای ایران" از بلندگوهای برگزار کنندگان مراسم پخش شد که با استقبال ایتالیایی ها مواجه شد. در بخش دیگری از این مراسم یکی از دانشجویان ایرانی که ماهها در زندان بوده و مدتی است در ایتالیا به سر می برد در سخنانی گفت : شصت و پنج سال پیش، پارتیزان های ایتالیایی، همان کسانی که امروز ما در زیر سایه نمادین وجود آزادی خواه آنها ایستاده ایم، برای پیدا کردن آزادی و رها شدن از چنگال فاشیسم مبارزه می کردند! و پارتیزان های ایران امروز نیز برای یافتن آزادی و رهایی مبارزه می کنند! اما دوستان من در این زمان، تفنگ سلاح مناسبی برای مبارزه با دیکتاتوری و مافیا و ... نیست. سلاح امروز من، قلم من است... و مبارزه هر روز ادامه دارد.
































اعلام همبستگی دهها هزار شهروند ایتالیایی با جنبش سبز ایران

به مناسبت 25 اوریل، سالروز شکست فاشیسم در ایتالیا شهر تورین شاهد اعلام همبستگی دهها هزار نفر از شهروندان این شهر با جنبش سبز ایران بود. به گزارش خبرنگار جرس، دهها هزار نفر از مردم تورین در شمال ایتالیا در سالروز شکست فاشیسم موسولینی با بر تن کردن تی شرت هایی به رنگ سبز، سفید و قرمز که بر روی آنها نقشه ایران و ایتالیا برجسته شده بود، حمایت خود را از حرکت مردم آزادی خواه و عدالت طلب ایران ، اعلام کردند. گفتنی است بر روی این تی شرت ها جمله از تهران تا تورین نیز نقش بسته بود. در مسیر این راهپیمایی که در خیابانهای مرکزی شهر تورین برگزار شد سرود "ای ایران" از بلندگوهای برگزار کنندگان مراسم پخش شد که با استقبال ایتالیایی ها مواجه شد. در بخش دیگری از این مراسم یکی از دانشجویان ایرانی که ماهها در زندان بوده و مدتی است در ایتالیا به سر می برد در سخنانی گفت : شصت و پنج سال پیش، پارتیزان های ایتالیایی، همان کسانی که امروز ما در زیر سایه نمادین وجود آزادی خواه آنها ایستاده ایم، برای پیدا کردن آزادی و رها شدن از چنگال فاشیسم مبارزه می کردند! و پارتیزان های ایران امروز نیز برای یافتن آزادی و رهایی مبارزه می کنند! اما دوستان من در این زمان، تفنگ سلاح مناسبی برای مبارزه با دیکتاتوری و مافیا و ... نیست. سلاح امروز من، قلم من است... و مبارزه هر روز ادامه دارد.
































شعر : سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم .

"این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست"


گرگی که در این خانه نشسته است بگو کیست؟

"این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست"

خاکش پر خون است، جسد هست، کفن نیست

کو کشور نوع دوستی و منشور کوروش؟

اینجا همه دانند که ایران کهن نیست

گویند که میدان "تيان*" ننگ بشر بود

"کهریزک" ما بدتر از آن ظلم پکن نیست؟

"در دامن بحر خزر" و کوه دماوند

چندی است که جز داغ جوانان وطن نیست

در دشت پر از لاله زیبای شمیران

بلبل شده سلاخی و آهو به چمن نیست

ملت همه مبهوت شده، خسته و حیران

از بهت دروغی که در آن جای سخن نیست

ترویج ریا، مکر و دورویی چه بلایی است

"دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست"

من بهر که خوانم خط قرآن و علي(ع) را

در جمع غریبی "که در او فهم سخن نیست"

هر کس که زند تهمت آشوب به مردم

جز ابله کوته نظر یاوه دهن نیست

تهران شده یکپارچه فریاد ز بیداد

شیراز دگر نیز که شیراز کهن نیست

هر چند که "سرسبز" بود دامن و دشتش

چون دامن دلهای پر از عشق وطن نیست

این داغ بود کهنه عزیزان وطن دوست

آن کس که دم از جنگ زند فکر وطن نیست

"این خانه قشنگ است" به تن پوش صداقت

این خرقه تزویر که رای تو و من نیست

سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم

این سبزی ما "سبز خدایی" است "لجن" نیست

================================================

تقدیم به همه آنها که براي ابتدايي ترين حقوق خود به خيابان آمدند اما با دشنه كور جهل به شهادت رسيدند-

بهمن 88- دکتر صداقت سبزواری

شعر : سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم .

"این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست"


گرگی که در این خانه نشسته است بگو کیست؟

"این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست"

خاکش پر خون است، جسد هست، کفن نیست

کو کشور نوع دوستی و منشور کوروش؟

اینجا همه دانند که ایران کهن نیست

گویند که میدان "تيان*" ننگ بشر بود

"کهریزک" ما بدتر از آن ظلم پکن نیست؟

"در دامن بحر خزر" و کوه دماوند

چندی است که جز داغ جوانان وطن نیست

در دشت پر از لاله زیبای شمیران

بلبل شده سلاخی و آهو به چمن نیست

ملت همه مبهوت شده، خسته و حیران

از بهت دروغی که در آن جای سخن نیست

ترویج ریا، مکر و دورویی چه بلایی است

"دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست"

من بهر که خوانم خط قرآن و علي(ع) را

در جمع غریبی "که در او فهم سخن نیست"

هر کس که زند تهمت آشوب به مردم

جز ابله کوته نظر یاوه دهن نیست

تهران شده یکپارچه فریاد ز بیداد

شیراز دگر نیز که شیراز کهن نیست

هر چند که "سرسبز" بود دامن و دشتش

چون دامن دلهای پر از عشق وطن نیست

این داغ بود کهنه عزیزان وطن دوست

آن کس که دم از جنگ زند فکر وطن نیست

"این خانه قشنگ است" به تن پوش صداقت

این خرقه تزویر که رای تو و من نیست

سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم

این سبزی ما "سبز خدایی" است "لجن" نیست

================================================

تقدیم به همه آنها که براي ابتدايي ترين حقوق خود به خيابان آمدند اما با دشنه كور جهل به شهادت رسيدند-

بهمن 88- دکتر صداقت سبزواری

شریعتمداری: شیرین عبادی حامی روسپیان، لیبرال ها و بهاییان است .

حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان دادگاه مطبوعات که برای رسیدگی به شکایت شیرین عبادی از وی تشکیل شده بود را به محلی برای تکرار ادعاهای خود بر علیه وی مبدل کرد و حتی تذکرات مکرر وکلای عبادی به وی هم کارساز نبود و در نهایت یکی از آنها دادگاه را ترک کرد.


http://irannegah.com/Video.aspx?id=1821

شریعتمداری: شیرین عبادی حامی روسپیان، لیبرال ها و بهاییان است .

حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان دادگاه مطبوعات که برای رسیدگی به شکایت شیرین عبادی از وی تشکیل شده بود را به محلی برای تکرار ادعاهای خود بر علیه وی مبدل کرد و حتی تذکرات مکرر وکلای عبادی به وی هم کارساز نبود و در نهایت یکی از آنها دادگاه را ترک کرد.


http://irannegah.com/Video.aspx?id=1821

تعداد کاربران اینترنت در ایران اعلام شد

تعداد کاربران اینترنت در ایران اعلام شد :


فرهنگ > رسانه - رئیس مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد شمار کاربران اینترنتی در ایران به30 میلیون نفر رسیده است.

به گزارش تابناک، عیسی زارع‌پور در نشستی با دست‌اندرکاران فرهنگی استان سمنان با بیان این مطلب که شمار کاربران اینترنتی در ایران به 30 میلیون نفر رسیده ‌افزود: «رسانه دیجیتال یک فضای بسیار مهم و تاثیرگذار بر فرهنگ جامعه است.»

وی افزود: «نزدیک به30میلیون نفر کاربر اینترنتی در ایران وجود دارد و روزانه بیش از 10هزار سایت اینترنتی در دنیا راه‌اندازی می‌شود که اکثر آنها سعی در تخریب فرهنگ جوامع دارند.»

رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: «اینترنت ظرفیت بسیار خوبی برای اشتغال‌زایی و ساخت نرم‌افزار دارد و در خارج از کشور نیز نرم‌افزارهای ایرانی با استقبال خوبی روبرو هستند.»

رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: «روزانه یک بازی رایانه‌ای وارد کشور می‌شود که اکثر این بازی‌ها با فرهنگ ما مغایرت دارند.» زارع‌پور افزود: «اینترنت به دلیل وسیع و در دسترس بودن، امروزه عامل بسیار مهمی در فرهنگ‌سازی غلط شده است.»
رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: «از سال 86 به بعد بدون مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ نرم‌افزاری در بازار پخش نمی‌شود و ساماندهی نرم‌افزارها با کمک نیروی انتظامی به خوبی انجام شده است.»

منبع : خبر آنلاین

تعداد کاربران اینترنت در ایران اعلام شد

تعداد کاربران اینترنت در ایران اعلام شد :


فرهنگ > رسانه - رئیس مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام کرد شمار کاربران اینترنتی در ایران به30 میلیون نفر رسیده است.

به گزارش تابناک، عیسی زارع‌پور در نشستی با دست‌اندرکاران فرهنگی استان سمنان با بیان این مطلب که شمار کاربران اینترنتی در ایران به 30 میلیون نفر رسیده ‌افزود: «رسانه دیجیتال یک فضای بسیار مهم و تاثیرگذار بر فرهنگ جامعه است.»

وی افزود: «نزدیک به30میلیون نفر کاربر اینترنتی در ایران وجود دارد و روزانه بیش از 10هزار سایت اینترنتی در دنیا راه‌اندازی می‌شود که اکثر آنها سعی در تخریب فرهنگ جوامع دارند.»

رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادامه داد: «اینترنت ظرفیت بسیار خوبی برای اشتغال‌زایی و ساخت نرم‌افزار دارد و در خارج از کشور نیز نرم‌افزارهای ایرانی با استقبال خوبی روبرو هستند.»

رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین گفت: «روزانه یک بازی رایانه‌ای وارد کشور می‌شود که اکثر این بازی‌ها با فرهنگ ما مغایرت دارند.» زارع‌پور افزود: «اینترنت به دلیل وسیع و در دسترس بودن، امروزه عامل بسیار مهمی در فرهنگ‌سازی غلط شده است.»
رئیس مرکز توسعه فناوری رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تصریح کرد: «از سال 86 به بعد بدون مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هیچ نرم‌افزاری در بازار پخش نمی‌شود و ساماندهی نرم‌افزارها با کمک نیروی انتظامی به خوبی انجام شده است.»

منبع : خبر آنلاین

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

نامه چهارم محمد نوری زاد از اوین به رهبر ج.اسلامی

کلمه: محمد نوری زاد جهادگر و مستند ساز آزاده که بیش از ۱۲۰ روز است که به علت چند نامه انتقادی و دلسوزانه و نیز انتقاد از ریس قوه قضاییه در زندان به سر می برد در نامه ای مشفقانه از زندان اوین دغدغه های خود را برای نظام و انقلاب و کشور با رهبر انقلاب در میان گذاشته است.

متن نامه که در اختیار”کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:

به نام خالق آزادی
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران

 
این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه ی این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام که اگر قرار باشد تغییری در اوضاع کشور رخ دهد، این تغییر از ناحیه ی شما بسیار شدنی تر و پایدارتر خواهد بود. من شخصاً امیدی به نقش آفرینی سایر افراد و دستگاههای کشور ندارم. شما را از نزدیک می شناسم. به روح بلند شما واقفم. شما نیز نیک و از نزدیک مرا می شناسید.

 
در این ماه های زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یک بار، گذرا، با خانواده ی خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج اسلام خاتمی و کروبی با خانواده ی من دیدار کرده اند. نمی دانم چرا، اما بسیار دوست می داشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار خانواده ام قدم رنجه می فرمودید، به آنها دلداری می دادید و به آنان می فرمودید که: فلانی -نوری زاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامه های تلویزیونی اش، با نوشته هایش، برای منِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میدان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بی سواد و بی ادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخ ترین شکل ممکن به ورطه ی تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمی شود که منِ رهبر قدر زحمت های پیشین او را ندانم و به خانواده اش سر نزنم. یا اگر خود به دیدار آنان نروم، نماینده ام را نیز به این منظور به سراغشان نفرستم.

 
رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده ی شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدمها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست. ما، در جمال اندیشه های شما، افق های گمشده ی آرزوهای شریف مردم خویش و مردم جهان را می دیدیم. یادم هست این اواخر، وقتی تلاش کردم به دیدار شما بیایم و آقای حسین محمدی -از دفتر شما- ماه ها مرا به امروز و فردا وعده می داد، در نامه ای به او نوشتم: من از خود خامنه ای، به خدای خامنه ای پناه می برم! و دیگر سراغی از شما نگرفتم. و شما نیز! چرا که دانستم شما از محاصره ی آدم های جاهل، از تماشای افق آرزوهای مردم باز مانده اید. من می خواستم در آن ملاقاتهای احتمالی، همین نگرانیها را با شما بگویم. اما گویا محاصره کنندگان شما از صراحت سخن من و از اندیشه ی من آگاه بودند. همین آقای حسین محمدی، بعد از دیدار اعضای انجمن قلم با حضرتعالی، که حقیر نیز یکی از آنان بود، به من گفت: آقای نوری زاد، من، قربه الی الله از شما میترسم. ترس او، از همان نشست پا گرفته بود که من، بی ملاحظه راجع به اعتیاد گسترده مردم و جوانان به مواد مخدر و آشوبی که در ساختار اجتماعی شهرهای کوچک و بزرگمان درافتاده به آشنا سخن گفتم.

 
اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه می نویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که: شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه ی سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچ گاه قابل استناد نبوده و نیست. امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه ی چه کنم های بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده. نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان می دهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم می شدید. اگر کوشش و تلاش برای شما مهم است، از انرژی آن در آشتی ملی باید بهره ببرید.

 
رهبر گرامی، می دانم سخنان ناگوار من چه بسا تلخ و آشوبنده باشد. اما بیایید سخن تلخ و صادقانه مرا، بر شیرینی سخن چاپلوسانه ی کسانی که شما را احاطه کرده اند، ترجیح دهید. جامعه ی ما، در جوار یک انفجار بزرگ است. دیگ جوشانیست که ما به خاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم. من با همه ی اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما می نوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم. روزهایی که دست تقدیر، سنتهای ناب و حتمی خدای متعال، ما را از گردونه ی امتحان به در می برد. امتحانی که در این سی سال فرصت، جز خراش و خرابی با ما نبوده است. ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان میبینید به ضرب زور و اسلحه است. اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحه ای بر سر نخواهند داشت و آزادند که هرچه می خواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه ی خویش اشاره کنم.

 
رهبر عزیز! من و بسیاری، هنوز دوستدار شما و سرنوشت کشور خویشیم. به رهبری شما بر مقدرات کشور ایمان داریم. ما دوست داریم با رهبری شما به افقهای مبارک دست ببریم. اما شما ظاهراً این اشتیاق را طالب نیستید. بعضاً مشاوران و دوستان ناآگاهی شما را در محاصره ی خود گرفته اند، به شما اطلاعات و آمار نادرست میدهند. و از زبان شما سخن غیرواقع برمی آورند. دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست!

 
برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام می دارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهی اند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت میکند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد. یاعلی!

 
فرزند شما: محمد نوری زاد. اوین بند۲۴۰- سلول۵۷

نامه چهارم محمد نوری زاد از اوین به رهبر ج.اسلامی

کلمه: محمد نوری زاد جهادگر و مستند ساز آزاده که بیش از ۱۲۰ روز است که به علت چند نامه انتقادی و دلسوزانه و نیز انتقاد از ریس قوه قضاییه در زندان به سر می برد در نامه ای مشفقانه از زندان اوین دغدغه های خود را برای نظام و انقلاب و کشور با رهبر انقلاب در میان گذاشته است.

متن نامه که در اختیار”کلمه” قرار گرفته است به شرح زیر است:

به نام خالق آزادی
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران

 
این روزها، نزدیک به چهار ماه است که به خاطر نگارش نامه به حضرتعالی در زندانم. شصت وهشت روز از این مدت را در زندان انفرادی به سربرده ام. توسط بازجوهای خود مورد اهانت و ضرب و شتم قرار گرفته ام. درهمه ی این احوال، از جنابعالی به عنوان رهبری فهیم و آگاه اسم برده ام که اگر قرار باشد تغییری در اوضاع کشور رخ دهد، این تغییر از ناحیه ی شما بسیار شدنی تر و پایدارتر خواهد بود. من شخصاً امیدی به نقش آفرینی سایر افراد و دستگاههای کشور ندارم. شما را از نزدیک می شناسم. به روح بلند شما واقفم. شما نیز نیک و از نزدیک مرا می شناسید.

 
در این ماه های زندان از آنچه در بیرون گذشت بی خبر بودم، اما در دیدار کوتاهی که فقط یک بار، گذرا، با خانواده ی خویش داشته ام، دانستم که در غیاب من آقای مهندس موسوی و حجج اسلام خاتمی و کروبی با خانواده ی من دیدار کرده اند. نمی دانم چرا، اما بسیار دوست می داشتم خود شما نیز با آن بزرگواری که از شما سراغ دارم، به دیدار خانواده ام قدم رنجه می فرمودید، به آنها دلداری می دادید و به آنان می فرمودید که: فلانی -نوری زاد- درست در روزهای بحرانی، با برنامه های تلویزیونی اش، با نوشته هایش، برای منِ رهبر که در معرض تهاجمات طوفانی این و آن قرار گرفته بودم، به میدان آمد و از من سخت جانبداری کرد. امروز او در زندان است؛ به خاطر انتقاد از من! او باید در زندان ادب شود. همسر و فرزندانش توسط بازجوهای بی سواد و بی ادب و تندخو به ناسزا گرفته شوند و خود او به تلخ ترین شکل ممکن به ورطه ی تهدید و تحقیر و ضرب و شتم درافتد. اما این دلیل نمی شود که منِ رهبر قدر زحمت های پیشین او را ندانم و به خانواده اش سر نزنم. یا اگر خود به دیدار آنان نروم، نماینده ام را نیز به این منظور به سراغشان نفرستم.

 
رهبر گرامی، چشم انتظاری خانواده ی من، برای تماشای جمال مبارک شما و رویت نماینده ی شما به جایی نرسید. لابد؛ در این گردونه، آدمها، تاریخ مصرف دارند. که اگر به سر رسیدند، مثل دستمال آلوده، باید به دور انداخته شوند. اما گرایش من و امثال من به شما، گرایش به شخص خامنه ای نبوده و نیست. ما، در جمال اندیشه های شما، افق های گمشده ی آرزوهای شریف مردم خویش و مردم جهان را می دیدیم. یادم هست این اواخر، وقتی تلاش کردم به دیدار شما بیایم و آقای حسین محمدی -از دفتر شما- ماه ها مرا به امروز و فردا وعده می داد، در نامه ای به او نوشتم: من از خود خامنه ای، به خدای خامنه ای پناه می برم! و دیگر سراغی از شما نگرفتم. و شما نیز! چرا که دانستم شما از محاصره ی آدم های جاهل، از تماشای افق آرزوهای مردم باز مانده اید. من می خواستم در آن ملاقاتهای احتمالی، همین نگرانیها را با شما بگویم. اما گویا محاصره کنندگان شما از صراحت سخن من و از اندیشه ی من آگاه بودند. همین آقای حسین محمدی، بعد از دیدار اعضای انجمن قلم با حضرتعالی، که حقیر نیز یکی از آنان بود، به من گفت: آقای نوری زاد، من، قربه الی الله از شما میترسم. ترس او، از همان نشست پا گرفته بود که من، بی ملاحظه راجع به اعتیاد گسترده مردم و جوانان به مواد مخدر و آشوبی که در ساختار اجتماعی شهرهای کوچک و بزرگمان درافتاده به آشنا سخن گفتم.

 
اکنون اما چرا از زندان برای شما نامه می نویسم؟ برای اینکه هنوز ناباورانه، به شما، آری به شخص شما، امید بسته ام. باورم بر این است که: شما مگر برای این انشقاق بزرگ مردمان چاره ای بیندیشید. شما، امروز رهبر کدام مردمید؟ من مردم فراوانی برای شما نمی بینم. رهبری، آن هم بر حداقل مردم، که غرورآفرین نیست. مبادا من و شما را ازدحام مردمی که به استقبال یک مسئول و یا خود جنابعالی می آیند، بفریبد. شما اگر به دیگر افراد مشهور هم اجازه ی سخنرانی و حضور در کشورتان بدهید، غوغای مردمان ما فزونی خواهد گرفت. اجتماع فراوان این مردم، هیچ گاه قابل استناد نبوده و نیست. امروز شما بر کشوری رهبری می کنید که مردمش از دست رفته است. کشوری که در گردونه ی چه کنم های بسیاری گرفتار است. کشوری که اتحاد و یکپارچگی اش، به دست خود شما و اطرافیان شما، به حاشیه رفته است و نگرشی قلیل و تنگ به میدان آمده. نمی دانم امسال را سال چه نامیده اید. شنیده ام که به کوشش و تلاش در آن اشاره شده است. این نامگذاری، نشان می دهد که بعضاً مشاوران شما، افراد صادق و کارآمدی نیستند. من و همه، آنجا به شما آفرین می گفتیم که امسال را سال آشتی ملی می نامیدید و خود برای این پیوند مبارک اما دشوار و سخت، پیشقدم می شدید. اگر کوشش و تلاش برای شما مهم است، از انرژی آن در آشتی ملی باید بهره ببرید.

 
رهبر گرامی، می دانم سخنان ناگوار من چه بسا تلخ و آشوبنده باشد. اما بیایید سخن تلخ و صادقانه مرا، بر شیرینی سخن چاپلوسانه ی کسانی که شما را احاطه کرده اند، ترجیح دهید. جامعه ی ما، در جوار یک انفجار بزرگ است. دیگ جوشانیست که ما به خاطر آزار از خروج پرسروصدای بخار آن، چوب کبریتی در سوپاپ آن فرو کرده ایم. من با همه ی اطمینانی که سابقاً در جانبداری از شما می نوشتم، اکنون نیز در جانبداری از شما مینویسم: ما، به روزهای پایانی فرصت آزمون خویش رسیده ایم. روزهایی که دست تقدیر، سنتهای ناب و حتمی خدای متعال، ما را از گردونه ی امتحان به در می برد. امتحانی که در این سی سال فرصت، جز خراش و خرابی با ما نبوده است. ما و شما؛ مردم خویش را از دست داده ایم. اگر سکوت و آرامشی در آنان میبینید به ضرب زور و اسلحه است. اگر باور ندارید به یک آزمون خیالی تن در دهید. به دو کشور ایران و مثلاً سوئد یا کانادا یا حتی مالزی اعلام می کنیم که مردم این دو کشور، یک روز، فقط یک روز پلیس و بسیج و اسلحه ای بر سر نخواهند داشت و آزادند که هرچه می خواهند انجام دهند. فقط طی یک روز. تصور می کنید در پایان این یک روز؛ کشور ما و شما چگونه خواهد بود؟ و کشورهای دیگرچطور؟ قصد من از این مقایسه، مجیزگویی از غرب یا سایر کشورها نیست. بلکه می خواهم به شکنندگی آرامش و سکوت دروغین جامعه ی خویش اشاره کنم.

 
رهبر عزیز! من و بسیاری، هنوز دوستدار شما و سرنوشت کشور خویشیم. به رهبری شما بر مقدرات کشور ایمان داریم. ما دوست داریم با رهبری شما به افقهای مبارک دست ببریم. اما شما ظاهراً این اشتیاق را طالب نیستید. بعضاً مشاوران و دوستان ناآگاهی شما را در محاصره ی خود گرفته اند، به شما اطلاعات و آمار نادرست میدهند. و از زبان شما سخن غیرواقع برمی آورند. دوستانی همچون آقای شریعتمداری کیهان، که اطمینان دارم آنگاه که همه از اطراف شما پراکنده شدند و شما و او در یک جزیره تنهایی تنها ماندید، او درجانبداری غلیظ از شما، به مخالفت با خود شما برخواهد خواست!

 
برخلاف ظاهر تلخ نوشته ام، با صدای بلند و آوازی که همه ی هستی را درنوردد اعلام می دارم که: ما شما را دوست داریم و به پایان خوب سرنوشت شما سخت علاقه مندیم. مرا و ما را باور کنید. حتی در خیال احتمال دهید که ما درست می گوییم. این احتمال هیچ هزینه ای برای شما ندارد. در خیال خود باور کنید که دوستان خوب شما، فراتر از شما، و در صنفی که انگ دشمن بر پیشانی آحادش خورده است، غم شما را می خورند و مضطربانه علاقمند درخششِ نابِ شما در این روزهای پایانی آزمون الهی اند و با شجاعت تمام، شجاعتی که من شخصاً در شما باور دارم، امسال را سال آشتی ملی اعلام کنید و از ملامت هر ملامتگری نهراسید. که خدا شما و ما را کفایت میکند. خدایی که دست خود و دست مردم را در دست شما می نهد. یاعلی!

 
فرزند شما: محمد نوری زاد. اوین بند۲۴۰- سلول۵۷

گزارش احمقانه سفارت سوئد از وضعیت همجنسگرایان ایران معضلی 10 ساله برای پناهجویان همجنسگرا است .

مابین 5 تا 6 مرد و زن همجنسگرا و یک ترانسکسوئل متقاضی پناهندگی ایرانی در سوئد بسر میبرند


گزارش سفارت سوئد در تهران: وضعیت همجنسگرایان در ایران از سوئد هم بهتر است

استکهلمیان – بر طبق اطلاعات اداره مهاجرت سوئد در حال حاضر مابین 5 تا 6 مرد و زن متقاضی پناهندگی همجنسگرا و نیز یک ترانسکسوئل (افرادی که مایل به تغییر جنسیت هستند) تبعه ایران در سوئد بسر میبرند و منتظر دریافت پاسخ به پرونده پناهندگی خود هستند. 2 تا 3 نفر از این افراد نیز بدنبال دریافت پاسخ منفی به تقاضای خود بصورت غیر قانونی در سوئد زندگی میکنند.

با وجود اینکه همجنسگرایی در ایران مجازات مرگ را بدنبال دارد اما دولت سوئد صرف وجود مجازات اعدام در قوانین ایران را دلیل کافی برای پناهندگی نمیداند و خط مشی کلی دولت سوئد, مخالفت با تقاضای پناهندگی همجنسگرایان تبعه ایران است. پایه این خط مشی دولت سوئد گزارشی جنجالی از وضعیت همجنسگرایان در ایران است که توسط سفارت سوئد در تهران در سال 1996 تهیه گردیده و تا امروز نیز کماکان مبنای مخالفت با تقاضای پناهندگی متقاضیان پناهندگی همجنسگرا, دوجنسگرا و یا ترانسکسوئل ایرانی قرار میگیرد. اعتراضات و انتقادات به این گزارش در طی سالهای گذشته بسیار شدید بوده است.

این گزارش سفارت سوئد در تهران پیرامون همجنسگرایی و وضعیت همجنسگرایان ایرانی به نوبه خود داستانی شنیدنی دارد:

دولت سوئد نزدیک به 10 سال قبل از سفارت خود در ایران درخواست نمود تا گزارشی از وضعیت همجنسگرایان در ایران تهیه کند تا این گزارش خط مشی بررسی پرونده های متقاضیان پناهندگی همجنسگرای تبعه ایران برای اداره مهاجرت سوئد قرار گیرد.

سفارت سوئد در تهران نیز بر اساس این ماموریت, سرانجام گزارشی کوتاه دراین زمینه تهیه کرده و از طریق وزارت خارجه در تاریخ 8 ماه مه 1996 تسلیم دولت سوئد و اداره مهاجرت این کشور میکند. این گزارش بدلیل “امنیت خارجی” سوئد حتی توسط دولت مهر محرمانه میخورد تا اینکه متن آن سرانجام بدست مطبوعات سوئد افتاده و در اختیار عموم قرار میگیرد.

پس از انتشار متن این گزارش سیل اعتراضات و انتقادات بسوی آن و تهیه کننده اش یعنی وزارت خارجه و سفارتخانه سوئد در تهران سرازیر گردید و گزارش توسط منتقدین ”مضحک, خنده آور, بچه گانه و سرسری” خوانده میشود. منتقدین به این گزارش حتی ادعا نمودند که دولت سوئد نه بخاطر آنچه که “امنیت خارجی” سوئد خوانده شد بلکه بواسطه جلوگیری از آبروریزی به این گزارش مهر محرمانه زده است.

اما با وجود این اعتراضات, دولت سوسیال دمکرات همین گزارش کوتاه و مورد انتقاد از سفارت خود در تهران را ملاک و خط مشی کلی جهت بررسی پرونده متقاضیان پناهندگی بر اساس گرایشات جنسی از ایران قرار داد که تاکنون نیز به قوت خود باقی است و موجبات مخالفت با تقاضای پناهندگی و اخراج بسیاری از متقاضیان پناهندگی همجنسگرای ایرانی از سوئد را فراهم آورده است.

متن این گزارش سفارت سوئد در تهران پیرامون وضعیت همجنسگرایان و کلا همجنسگرایی در ایران بسیار جالب توجه و خواندنی است.

در این گزارش محرمانه سفارت سوئد در تهران از جمله آمده است که همجنسگرایی در ایران آنقدر شایع و گسترده است که همجنسگرایان در ایران حتی وضعیتی بهتر از همجنسگرایان در سوئد دارند و دو مرد میتوانند نه تنها بدون مزاحمت دست در دست هم در خیابانهای ایران تردد نمایند بلکه بدون مشکلی همدیگر را بغل کرده و ببوسند.

از دیگر قسمتهای این گزارش رسمی سفارتخانه سوئد در تهران, اشاره به این نکته است که “دیپلماتهای خارجی همجنسگرا در تهران بدون هیچ مشکلی شریک زندگی ایرانی پیدا کرده اند و هیچ آزاری نیز متوجه آنان نشده است”.

در بخش دیگری از این گزارش نوشته شده است که برخی “کلابهای تندرستی” برای همجنسگرایان در ایران اجازه فعالیت دارند.

گزارش سفارتخانه سوئد در تهران همچنین ادعای اعدام همجنسگرایان در ایران را غیر واقعی دانسته و استدلال میکند که چون در قوانین ایران اثبات همجنسگرایی فقط با شهادت 4 شاهد مرد صورت میگیرد بنابراین خطر اعدام هیج همجنسگرایی در ایران را که گرایش جنسی خود را بصورت آشکار به نمایش نگذارد تهدید نمیکند.

سفارتخانه در پایان گزارش خود به یک جوان 25 ساله ایرانی اشاره میکند که بواسطه همجنسگرایی از سوئد تقاضای پناهندگی نمود اما به ایران اخراج گردید. سفارت سوئد در تهران در گزارش خود مینویسد که پس از برگشت این جوان 25 ساله به ایران هیچ خطر جدی متوجه او نشده و تمامی “داستان” او مبنی بر “شکنجه شدن دوست پسرش” و نیز “تفتیش خانه اش” در ایران دروغی بیش نبوده است.

گزارش سفارتخانه سوئد در تهران پیرامون همجنسگرایی و وضعیت همجنسگرایان با این نتیجه گیری بپابان میرسد:

“با توجه به توضیحات بالا باید گفت که وضعیت برای همجنسگرایان در ایران در واقع وضعیتی پیروزمندانه است”.

متن سوئدی این گزارش در ابتدا مهر محرمانه خورده سفارت سوئد در تهران که از سال 1996 تاکنون ملاک و خط مشی کلی جهت بررسی تقاضای پناهندگی همجنسگرایان ایرانی بشمار میرود به شرح زیر است:



Re Homosexuella i Iran

Vad beträffar de homosexuellas situation i Iran skiljer sig teori och praktik dramatiskt åt. Officiellt och teoretiskt är homosexualitet liksom lesbianism förbjudet och enligt gällande iransk strafflagstiftning straffbar med döden. Den i praktiken rådande situationen är emellertid att homosexuella inte aktivt förföljs. De homosexuellas situation är snarlik konvertiternas – eller t o m fördelaktigare – i bemärkelsen att risken för lagföring/trakasserier är ytterst minimal så länge en homosexuell relation sköts med diskretion. De stränga beviskraven för homosexualitet, fyra manliga vittnen till den homosexuella penetrationen alternativt fyra erkännanden varderafrån de aktiva parterna, gör att det i praktiken är nära nog omöjligt att bli straffad för homosexualitet. Detta sammantaget med att polisiära och rättsvårdande instanser inte aktivt vidtar åtgärder för att efterforska förekomsten av homosexualitet eller aktivt jagar homosexuella gör att den i praktiken rådande situationen i Iran skarpt skiljer sig från det intryck den av shari’a inspirerade strafflagstiftningen skapar.I den utsträckning homosexuella personers sätt att uppträda kan anses som en relevant indikation om graden av förtryck mot homosexuella, blir snarast intrycket att situationen i Iran är relativt tolerant, enär homosexualitet på intet sätt är ovanligt i Iran. Vissa ‘hälsoklubbar’ i Teheran är t ex kända tillhåll för homosexuella. Vidare är det på intet sätt ovanligt att stöta samman med öppet homosexuella personer – i annars heterosexuella privata sammanhang såsom sociala tillställningar. Diplomater med homosexuell läggning posterade i Iran har av allt att döma inte på något sätt haft problem att träffa ‘partners’ i Iran. Snarare är förhållandet sådant att homosexuella har lättare att dölja sin läggning i Iran i jämförelse med t ex Sverige, då fysisk kontakt män emellan – såsom omfamning, kyss på kinden, handhållning – är ett kulturellt accepterat beteende.



Enligt vad som har upplysts från vanligtvis mycket trovärdiga källor har inga homosexuella avrättats i Iran under de senaste åren. För att riskera att drabbas av sanktioner från polisiära myndigheter – misshandel eller kortare tid i arresten/fängelse, oaktat att strafflatituden enligt lagen är döden eller piskning – krävs att ett homosexuellt par uppträder med stor indiskretion, nästan provocerande, på öppna gatan.



Ambassadens bestämda uppfattning är att den 25-åring som ansökt om asyl p g a homosexualitet kan återvända till Iran utan någon risk för allvarliga trakasserier. Den anförda historien såsom den beskrivits i ert ovan [sic] låter inte trovärdig, vare sig vad gäller tortyr av pojkvännen eller husrannsakan, mot bakgrund av
ovan givna redogörelse för i Iran faktiskt rådande förhållanden för homosexuella
 
منبع : استکهلمیان

گزارش احمقانه سفارت سوئد از وضعیت همجنسگرایان ایران معضلی 10 ساله برای پناهجویان همجنسگرا است .

مابین 5 تا 6 مرد و زن همجنسگرا و یک ترانسکسوئل متقاضی پناهندگی ایرانی در سوئد بسر میبرند


گزارش سفارت سوئد در تهران: وضعیت همجنسگرایان در ایران از سوئد هم بهتر است

استکهلمیان – بر طبق اطلاعات اداره مهاجرت سوئد در حال حاضر مابین 5 تا 6 مرد و زن متقاضی پناهندگی همجنسگرا و نیز یک ترانسکسوئل (افرادی که مایل به تغییر جنسیت هستند) تبعه ایران در سوئد بسر میبرند و منتظر دریافت پاسخ به پرونده پناهندگی خود هستند. 2 تا 3 نفر از این افراد نیز بدنبال دریافت پاسخ منفی به تقاضای خود بصورت غیر قانونی در سوئد زندگی میکنند.

با وجود اینکه همجنسگرایی در ایران مجازات مرگ را بدنبال دارد اما دولت سوئد صرف وجود مجازات اعدام در قوانین ایران را دلیل کافی برای پناهندگی نمیداند و خط مشی کلی دولت سوئد, مخالفت با تقاضای پناهندگی همجنسگرایان تبعه ایران است. پایه این خط مشی دولت سوئد گزارشی جنجالی از وضعیت همجنسگرایان در ایران است که توسط سفارت سوئد در تهران در سال 1996 تهیه گردیده و تا امروز نیز کماکان مبنای مخالفت با تقاضای پناهندگی متقاضیان پناهندگی همجنسگرا, دوجنسگرا و یا ترانسکسوئل ایرانی قرار میگیرد. اعتراضات و انتقادات به این گزارش در طی سالهای گذشته بسیار شدید بوده است.

این گزارش سفارت سوئد در تهران پیرامون همجنسگرایی و وضعیت همجنسگرایان ایرانی به نوبه خود داستانی شنیدنی دارد:

دولت سوئد نزدیک به 10 سال قبل از سفارت خود در ایران درخواست نمود تا گزارشی از وضعیت همجنسگرایان در ایران تهیه کند تا این گزارش خط مشی بررسی پرونده های متقاضیان پناهندگی همجنسگرای تبعه ایران برای اداره مهاجرت سوئد قرار گیرد.

سفارت سوئد در تهران نیز بر اساس این ماموریت, سرانجام گزارشی کوتاه دراین زمینه تهیه کرده و از طریق وزارت خارجه در تاریخ 8 ماه مه 1996 تسلیم دولت سوئد و اداره مهاجرت این کشور میکند. این گزارش بدلیل “امنیت خارجی” سوئد حتی توسط دولت مهر محرمانه میخورد تا اینکه متن آن سرانجام بدست مطبوعات سوئد افتاده و در اختیار عموم قرار میگیرد.

پس از انتشار متن این گزارش سیل اعتراضات و انتقادات بسوی آن و تهیه کننده اش یعنی وزارت خارجه و سفارتخانه سوئد در تهران سرازیر گردید و گزارش توسط منتقدین ”مضحک, خنده آور, بچه گانه و سرسری” خوانده میشود. منتقدین به این گزارش حتی ادعا نمودند که دولت سوئد نه بخاطر آنچه که “امنیت خارجی” سوئد خوانده شد بلکه بواسطه جلوگیری از آبروریزی به این گزارش مهر محرمانه زده است.

اما با وجود این اعتراضات, دولت سوسیال دمکرات همین گزارش کوتاه و مورد انتقاد از سفارت خود در تهران را ملاک و خط مشی کلی جهت بررسی پرونده متقاضیان پناهندگی بر اساس گرایشات جنسی از ایران قرار داد که تاکنون نیز به قوت خود باقی است و موجبات مخالفت با تقاضای پناهندگی و اخراج بسیاری از متقاضیان پناهندگی همجنسگرای ایرانی از سوئد را فراهم آورده است.

متن این گزارش سفارت سوئد در تهران پیرامون وضعیت همجنسگرایان و کلا همجنسگرایی در ایران بسیار جالب توجه و خواندنی است.

در این گزارش محرمانه سفارت سوئد در تهران از جمله آمده است که همجنسگرایی در ایران آنقدر شایع و گسترده است که همجنسگرایان در ایران حتی وضعیتی بهتر از همجنسگرایان در سوئد دارند و دو مرد میتوانند نه تنها بدون مزاحمت دست در دست هم در خیابانهای ایران تردد نمایند بلکه بدون مشکلی همدیگر را بغل کرده و ببوسند.

از دیگر قسمتهای این گزارش رسمی سفارتخانه سوئد در تهران, اشاره به این نکته است که “دیپلماتهای خارجی همجنسگرا در تهران بدون هیچ مشکلی شریک زندگی ایرانی پیدا کرده اند و هیچ آزاری نیز متوجه آنان نشده است”.

در بخش دیگری از این گزارش نوشته شده است که برخی “کلابهای تندرستی” برای همجنسگرایان در ایران اجازه فعالیت دارند.

گزارش سفارتخانه سوئد در تهران همچنین ادعای اعدام همجنسگرایان در ایران را غیر واقعی دانسته و استدلال میکند که چون در قوانین ایران اثبات همجنسگرایی فقط با شهادت 4 شاهد مرد صورت میگیرد بنابراین خطر اعدام هیج همجنسگرایی در ایران را که گرایش جنسی خود را بصورت آشکار به نمایش نگذارد تهدید نمیکند.

سفارتخانه در پایان گزارش خود به یک جوان 25 ساله ایرانی اشاره میکند که بواسطه همجنسگرایی از سوئد تقاضای پناهندگی نمود اما به ایران اخراج گردید. سفارت سوئد در تهران در گزارش خود مینویسد که پس از برگشت این جوان 25 ساله به ایران هیچ خطر جدی متوجه او نشده و تمامی “داستان” او مبنی بر “شکنجه شدن دوست پسرش” و نیز “تفتیش خانه اش” در ایران دروغی بیش نبوده است.

گزارش سفارتخانه سوئد در تهران پیرامون همجنسگرایی و وضعیت همجنسگرایان با این نتیجه گیری بپابان میرسد:

“با توجه به توضیحات بالا باید گفت که وضعیت برای همجنسگرایان در ایران در واقع وضعیتی پیروزمندانه است”.

متن سوئدی این گزارش در ابتدا مهر محرمانه خورده سفارت سوئد در تهران که از سال 1996 تاکنون ملاک و خط مشی کلی جهت بررسی تقاضای پناهندگی همجنسگرایان ایرانی بشمار میرود به شرح زیر است:



Re Homosexuella i Iran

Vad beträffar de homosexuellas situation i Iran skiljer sig teori och praktik dramatiskt åt. Officiellt och teoretiskt är homosexualitet liksom lesbianism förbjudet och enligt gällande iransk strafflagstiftning straffbar med döden. Den i praktiken rådande situationen är emellertid att homosexuella inte aktivt förföljs. De homosexuellas situation är snarlik konvertiternas – eller t o m fördelaktigare – i bemärkelsen att risken för lagföring/trakasserier är ytterst minimal så länge en homosexuell relation sköts med diskretion. De stränga beviskraven för homosexualitet, fyra manliga vittnen till den homosexuella penetrationen alternativt fyra erkännanden varderafrån de aktiva parterna, gör att det i praktiken är nära nog omöjligt att bli straffad för homosexualitet. Detta sammantaget med att polisiära och rättsvårdande instanser inte aktivt vidtar åtgärder för att efterforska förekomsten av homosexualitet eller aktivt jagar homosexuella gör att den i praktiken rådande situationen i Iran skarpt skiljer sig från det intryck den av shari’a inspirerade strafflagstiftningen skapar.I den utsträckning homosexuella personers sätt att uppträda kan anses som en relevant indikation om graden av förtryck mot homosexuella, blir snarast intrycket att situationen i Iran är relativt tolerant, enär homosexualitet på intet sätt är ovanligt i Iran. Vissa ‘hälsoklubbar’ i Teheran är t ex kända tillhåll för homosexuella. Vidare är det på intet sätt ovanligt att stöta samman med öppet homosexuella personer – i annars heterosexuella privata sammanhang såsom sociala tillställningar. Diplomater med homosexuell läggning posterade i Iran har av allt att döma inte på något sätt haft problem att träffa ‘partners’ i Iran. Snarare är förhållandet sådant att homosexuella har lättare att dölja sin läggning i Iran i jämförelse med t ex Sverige, då fysisk kontakt män emellan – såsom omfamning, kyss på kinden, handhållning – är ett kulturellt accepterat beteende.



Enligt vad som har upplysts från vanligtvis mycket trovärdiga källor har inga homosexuella avrättats i Iran under de senaste åren. För att riskera att drabbas av sanktioner från polisiära myndigheter – misshandel eller kortare tid i arresten/fängelse, oaktat att strafflatituden enligt lagen är döden eller piskning – krävs att ett homosexuellt par uppträder med stor indiskretion, nästan provocerande, på öppna gatan.



Ambassadens bestämda uppfattning är att den 25-åring som ansökt om asyl p g a homosexualitet kan återvända till Iran utan någon risk för allvarliga trakasserier. Den anförda historien såsom den beskrivits i ert ovan [sic] låter inte trovärdig, vare sig vad gäller tortyr av pojkvännen eller husrannsakan, mot bakgrund av
ovan givna redogörelse för i Iran faktiskt rådande förhållanden för homosexuella
 
منبع : استکهلمیان

فراخوان حضور کارگران و عموم مردم و همچنین دانشجویان برای حضور در روز کارگر 11 اردیبهشت

فراخوان کارگران جنبش سبز برای برگزاری مراسم روز کارگر


جرس: در پیِ ردِ درخواستِ رسمیِ خانۀ کارگر برای برگزاریِ مراسمِ تجمع و راهپیمائی به مناسبتِ یازدهم اردیبهشت ماه (اول ماه مه) روز جهانیِ کارگر، گروهی از حامیانِ جنبش سبز در آن نهادِ مستقل، ضمن دعوت از عموم مردمِ سراسر کشور برای شرکت در تجمعی به مناسبت این روز، خواستار حضور و شرکتِ سبز همگان و حمایت ازکارگران جامعه شدند.

به گزارش اخبار واصله به جــــرس، برنامه های روز کارگر جنبش سبزدر تهران، راس ساعت ۱۶ از مقابل وزارت کار (خیابان آزادی) شروع خواهد شد و تاکید می گردد: "در صورت ممانعت و درگیریِ ماموران و عدم امکان ادامه تجمع، به سمت وزارت کشور (خیابان فاطمی) حرکت خواهیم کرد ."

این منبع خبری همچنین خاطرنشان کرد این گروه از حامیان جنبش، از تمام شهروندان دعوت کرده اند تا در تمامی نقاطِ کشور، راس ساعت ۴ بعد از ظهر حضور یافته و با حضورِ سبز خود، از کارگران جامعه خود دفاع کنند.

این فراخوان شعارهای پیشنهادیِ روز کارگر را چنین اعلام کرده: آزادی عدالت این است شعار ملت؛ استقلال آزادی عدالت اجتماعی؛ هیهات من الذله ویا حسین میر حسین و خاطرنشان نموده است: در شهرستانها مقابلِ خانه کارگر تجمع خواهیم کرد و در صورت درگیری نیروی انتظامی و عدم امکان برگزاری مراسم، به سمت استانداریها در مراکز استان حرکت خواهیم نمود.


آدرس خانه کارگر در شهرستانها چنین اعلام شده است:


خانه کارگر کردستان : سنندج میدان مهر(مادر)اول بلوار بعثت

خانه کارگر تبریز :خ آذربايجان ـ اول خ آخوني ـ روبروي مسجد طالقان

خانه کارگر شیراز :بلوار سرد خانه فلکه فرصت شیرازی جنب اتحادیه اماکن

خانه کارگر اصفهان: خ بلوار دانشگاه رو بروی دژبانی ارتش

خانه کارگر مشهد :بلوار شهید قرنی بالاتر از تقاطع ابوطالب خ انقلاب

خانه کارگر اهواز: اتوبان قدس(بلوار لشگر) جنب بیمارستان آپادانا

خانه کارگر بروجرد : خ مدرس خصبا کوی شهید روح الله گودرزی پلاک 20

خانه کارگر رشت :بلوار شهید بهشتی فلکه گاز جنب خبرگزاری

خانه کارگر اراک : دروازه تهران خ شیخ فضل الله نوری دروازه شهر بروجرد روبروی پارک شهر

خانه کارگر بند عباس : بلوار شهید حقانی خ شهید حمایتی روبروی مسجد اصغریه

خانه کارگر زاهدان : خ امام خمینی خ کامبوزیا پشت شهرداری مرکزی پلاک 10

خانه کارگر زنجان : دانشسرا اول بی سیم خ جمهوری روبروی بیمارستان حکیم هیدجی

خانه کارگر سمنان : میدان ابوذر خ ابوذر نرسیده به سه راه ابوذر روبروی شومینه آتش افروز

خانه کارگر شهر کرد : خ 17 شهریور نبش کوی 12

خانه کارگ قم : خ انقلاب نبش کوچه عشق علی ساختمان شیوا طبقه دوم .

خانه کارگر کرمانشاه : شهرک تعاون ایستگاه 6-18 متری جهاد

خانه کارگر گلستان: میدان 15 خرداد سر خواجه یکم

خانه کارگر لارستان : روبروی دارالرحمه

خانه کارگر یزد: تقاطع بلوار جمهوری خ انقلاب جنب مسجد ابوالفضل

خانه کارگر مهاباد :خ جام جم فلکه صدا و سیما مدرسه سابق صلاح الدین ایوبی

خانه کارگر یاسوج :ابتدای خ ارتش روبروی گلستان یک

خانه کارگر بیرجند :خ مدرس مدرس 57 پلاک 9

خانه کارگر همدان :خ طالقانی چهار راه امیر کبیر اول خ 20 متری، سنگ شیر

خانه کارگر قزوین : شهر صنعتی البرز خ جابر ابن حیان جنب گاراژ کازوییان

خانه کارگر قائم شهر : خ ساری روبروی بیمه آسیا

خانه کارگر خرم آباد : میدان امام حسین سه راه گلدشت خ ایران زمین جنب ایستگاه 115

خانه کارگر بوشهر : خ گمرک روبروی عباس علی جنب مدرسه گلستان کوچه جنب دبستان

خانه کارگر ارومیه :پایین تر از سه راه دخانیات محله قاسمیه بعد از مسجد

خانه کارگر آبادان : اول ایستگاه هشت میدان گاز صندوق پستی .

فراخوان حضور کارگران و عموم مردم و همچنین دانشجویان برای حضور در روز کارگر 11 اردیبهشت

فراخوان کارگران جنبش سبز برای برگزاری مراسم روز کارگر


جرس: در پیِ ردِ درخواستِ رسمیِ خانۀ کارگر برای برگزاریِ مراسمِ تجمع و راهپیمائی به مناسبتِ یازدهم اردیبهشت ماه (اول ماه مه) روز جهانیِ کارگر، گروهی از حامیانِ جنبش سبز در آن نهادِ مستقل، ضمن دعوت از عموم مردمِ سراسر کشور برای شرکت در تجمعی به مناسبت این روز، خواستار حضور و شرکتِ سبز همگان و حمایت ازکارگران جامعه شدند.

به گزارش اخبار واصله به جــــرس، برنامه های روز کارگر جنبش سبزدر تهران، راس ساعت ۱۶ از مقابل وزارت کار (خیابان آزادی) شروع خواهد شد و تاکید می گردد: "در صورت ممانعت و درگیریِ ماموران و عدم امکان ادامه تجمع، به سمت وزارت کشور (خیابان فاطمی) حرکت خواهیم کرد ."

این منبع خبری همچنین خاطرنشان کرد این گروه از حامیان جنبش، از تمام شهروندان دعوت کرده اند تا در تمامی نقاطِ کشور، راس ساعت ۴ بعد از ظهر حضور یافته و با حضورِ سبز خود، از کارگران جامعه خود دفاع کنند.

این فراخوان شعارهای پیشنهادیِ روز کارگر را چنین اعلام کرده: آزادی عدالت این است شعار ملت؛ استقلال آزادی عدالت اجتماعی؛ هیهات من الذله ویا حسین میر حسین و خاطرنشان نموده است: در شهرستانها مقابلِ خانه کارگر تجمع خواهیم کرد و در صورت درگیری نیروی انتظامی و عدم امکان برگزاری مراسم، به سمت استانداریها در مراکز استان حرکت خواهیم نمود.


آدرس خانه کارگر در شهرستانها چنین اعلام شده است:


خانه کارگر کردستان : سنندج میدان مهر(مادر)اول بلوار بعثت

خانه کارگر تبریز :خ آذربايجان ـ اول خ آخوني ـ روبروي مسجد طالقان

خانه کارگر شیراز :بلوار سرد خانه فلکه فرصت شیرازی جنب اتحادیه اماکن

خانه کارگر اصفهان: خ بلوار دانشگاه رو بروی دژبانی ارتش

خانه کارگر مشهد :بلوار شهید قرنی بالاتر از تقاطع ابوطالب خ انقلاب

خانه کارگر اهواز: اتوبان قدس(بلوار لشگر) جنب بیمارستان آپادانا

خانه کارگر بروجرد : خ مدرس خصبا کوی شهید روح الله گودرزی پلاک 20

خانه کارگر رشت :بلوار شهید بهشتی فلکه گاز جنب خبرگزاری

خانه کارگر اراک : دروازه تهران خ شیخ فضل الله نوری دروازه شهر بروجرد روبروی پارک شهر

خانه کارگر بند عباس : بلوار شهید حقانی خ شهید حمایتی روبروی مسجد اصغریه

خانه کارگر زاهدان : خ امام خمینی خ کامبوزیا پشت شهرداری مرکزی پلاک 10

خانه کارگر زنجان : دانشسرا اول بی سیم خ جمهوری روبروی بیمارستان حکیم هیدجی

خانه کارگر سمنان : میدان ابوذر خ ابوذر نرسیده به سه راه ابوذر روبروی شومینه آتش افروز

خانه کارگر شهر کرد : خ 17 شهریور نبش کوی 12

خانه کارگ قم : خ انقلاب نبش کوچه عشق علی ساختمان شیوا طبقه دوم .

خانه کارگر کرمانشاه : شهرک تعاون ایستگاه 6-18 متری جهاد

خانه کارگر گلستان: میدان 15 خرداد سر خواجه یکم

خانه کارگر لارستان : روبروی دارالرحمه

خانه کارگر یزد: تقاطع بلوار جمهوری خ انقلاب جنب مسجد ابوالفضل

خانه کارگر مهاباد :خ جام جم فلکه صدا و سیما مدرسه سابق صلاح الدین ایوبی

خانه کارگر یاسوج :ابتدای خ ارتش روبروی گلستان یک

خانه کارگر بیرجند :خ مدرس مدرس 57 پلاک 9

خانه کارگر همدان :خ طالقانی چهار راه امیر کبیر اول خ 20 متری، سنگ شیر

خانه کارگر قزوین : شهر صنعتی البرز خ جابر ابن حیان جنب گاراژ کازوییان

خانه کارگر قائم شهر : خ ساری روبروی بیمه آسیا

خانه کارگر خرم آباد : میدان امام حسین سه راه گلدشت خ ایران زمین جنب ایستگاه 115

خانه کارگر بوشهر : خ گمرک روبروی عباس علی جنب مدرسه گلستان کوچه جنب دبستان

خانه کارگر ارومیه :پایین تر از سه راه دخانیات محله قاسمیه بعد از مسجد

خانه کارگر آبادان : اول ایستگاه هشت میدان گاز صندوق پستی .

شیر یارانه ای بدون سر و صدا 40درصد گران شد !

روزنامه همشهرى از افزایش ۴۰ درصدى قیمت شیر یارانه‌اى خبر داد.


به گزارش همشهری‌آنلاین، اجراى قانون هدفمندکردن یارانه‌ها در روزهاى آخر هفته گذشته به‌صورت غیررسمى با افزایش ۱۰۰تومانى قیمت شیر یارانه‌اى در سراسر کشور کلید خورد.

این روزنامه افزود: از روز چهارشنبه شهروندانى که براى خرید شیر یارانه‌اى به فروشگاه‌ها مراجعه کرده‌بودند، با درخواست مبلغ ۳۵۰تومان به جاى ۲۵۰تومان براى هر کیسه شیر مواجه شدند . این روزنامه همچنین نوشت:این اقدام در برخى موارد باعث بروز بحث‌هایى بین مردم و صاحبان فروشگاه‌هاى عرضه شیر یارانه‌اى شده است.

====================================

رئیس سازمان بازرگانی استان تهران با تایید خبر خبرگزاری "مهر" مبنی بر افزایش 100 تومانی قیمت شیر در کشور، دلایل این اقدام را اعلام کرد .
عباس قبادی در گفتگو با مهر با تایید خبر افزایش 100 تومانی قیمت شیر یارانه ای در سراسر کشور، گفت: با این تصمیم، میزان دسترسی مردم به شیر یارانه ای راحت تر خواهد بود، ضمن اینکه عرضه شیر یارانه ای از 2 میلیون تن به 2 میلیون و 500 هزار تن افزایش یافته است.

رئیس سازمان بازرگانی استان تهران افزود: افزایش میزان توزیع شیر یارانه ای در کشور موجب صرف زمان کمتر از سوی مصرف کنندگان برای دریافت این کالا خواهد شد، این درحالی است که بسیاری از مردم به دلیل صفهای طولانی موفق به دریافت شیر نمی شدند. اما از سوی دیگر، سقف یارانه نیز محدود است و سطح ثابت یارانه تخصیصی همراه با افزایش توزیع شیر، منجر به افزایش 100 تومانی قیمت شیر می شود.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا رایزنی برای افزایش یارانه شیر صورت نخواهد پذیرفت؟ تصریح کرد: وزارت بازرگانی نقشی در افزایش یا کاهش یارانه ها ندارد و این تصمیمی است که از سوی مجلس گرفته شده است.

قبادی از افزایش واحدهای توزیع کننده شیر در تهران خبرداد و گفت: از این پس مردم می توانند راحت تر شیر یارانه ای را دریافت کنند.
مهر امروز صبح گزارش داد: قیمت شیر یارانه ای در سطح بازار از 250 تومان به 350 تومان افزایش یافته است .

شیر یارانه ای بدون سر و صدا 40درصد گران شد !

روزنامه همشهرى از افزایش ۴۰ درصدى قیمت شیر یارانه‌اى خبر داد.


به گزارش همشهری‌آنلاین، اجراى قانون هدفمندکردن یارانه‌ها در روزهاى آخر هفته گذشته به‌صورت غیررسمى با افزایش ۱۰۰تومانى قیمت شیر یارانه‌اى در سراسر کشور کلید خورد.

این روزنامه افزود: از روز چهارشنبه شهروندانى که براى خرید شیر یارانه‌اى به فروشگاه‌ها مراجعه کرده‌بودند، با درخواست مبلغ ۳۵۰تومان به جاى ۲۵۰تومان براى هر کیسه شیر مواجه شدند . این روزنامه همچنین نوشت:این اقدام در برخى موارد باعث بروز بحث‌هایى بین مردم و صاحبان فروشگاه‌هاى عرضه شیر یارانه‌اى شده است.

====================================

رئیس سازمان بازرگانی استان تهران با تایید خبر خبرگزاری "مهر" مبنی بر افزایش 100 تومانی قیمت شیر در کشور، دلایل این اقدام را اعلام کرد .
عباس قبادی در گفتگو با مهر با تایید خبر افزایش 100 تومانی قیمت شیر یارانه ای در سراسر کشور، گفت: با این تصمیم، میزان دسترسی مردم به شیر یارانه ای راحت تر خواهد بود، ضمن اینکه عرضه شیر یارانه ای از 2 میلیون تن به 2 میلیون و 500 هزار تن افزایش یافته است.

رئیس سازمان بازرگانی استان تهران افزود: افزایش میزان توزیع شیر یارانه ای در کشور موجب صرف زمان کمتر از سوی مصرف کنندگان برای دریافت این کالا خواهد شد، این درحالی است که بسیاری از مردم به دلیل صفهای طولانی موفق به دریافت شیر نمی شدند. اما از سوی دیگر، سقف یارانه نیز محدود است و سطح ثابت یارانه تخصیصی همراه با افزایش توزیع شیر، منجر به افزایش 100 تومانی قیمت شیر می شود.
وی در پاسخ به این سئوال که آیا رایزنی برای افزایش یارانه شیر صورت نخواهد پذیرفت؟ تصریح کرد: وزارت بازرگانی نقشی در افزایش یا کاهش یارانه ها ندارد و این تصمیمی است که از سوی مجلس گرفته شده است.

قبادی از افزایش واحدهای توزیع کننده شیر در تهران خبرداد و گفت: از این پس مردم می توانند راحت تر شیر یارانه ای را دریافت کنند.
مهر امروز صبح گزارش داد: قیمت شیر یارانه ای در سطح بازار از 250 تومان به 350 تومان افزایش یافته است .

۱۶ سال حبس برای ۵ نفر از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد 88

کمیته گزارشگران حقوق بشر از صدور شانزده سال حبس تعزیری برای پنچ نفر از بازداشت‌شدگان رویدادهای پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری خبر داده‌ است.


بنا به این گزارش دادگاه تجدید نظر حکم پنج سال حبس تعزیری و تبعید به شهر برازجان استان بوشهر برای منیره ربیعی، از بازداشت‌شدگان وقایع اخیر ایران را تائید کرد.

این زندانی سیاسی به «محاربه» متهم شده‌ است. گفته می‌شود بهانه صدور این حکم، عضویت برخی اقوام وی در سازمان مجاهدین خلق و سکونت آن‌ها در اردوگاه اشرف عراق است.

این در حالی است که نزدیکان خانم ربیعی گفته‌اند که وی «هیچ‌گونه ارتباط خارج از چهارچوب خانوادگی» با اقوام خود که عضو سازمان مجاهدین خلق هستند نداشته‌ است و از مدتی پیش ارتباط خانوادگی با آنان را نیز قطع کرده بود.

وی مهرماه سال گذشته پس احضار به دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات، بازداشت و ۲۶ اسفندماه به قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد.

کمیته گزارشگران حقوق بشر همچنین به نقل از یک «منبع آگاه» صدور احکام حبس تعزیری برای سه نفر از بازداشت‌شدگان روز عاشورا را تائید کرده‌ است.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، امید یاوری را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرده و برای ابوالفضل و آرش قاسمی احکام سه و دو سال حبس تعزیری صادر کرده‌ است.
میلاد فدایی اصل، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی تهران نیز از سوی دادگاه به یک سال حبس تعزیری محکوم شده‌است. وی روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش بازداشت شد و در بند ۳۵۰ اوین زندانی است. این دانشجو به «تبلیغ علیه نظام» متهم شده بود.

تفهیم اتهام شیوا نظرآهاری

شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز پس از چهار ماه بازداشت، روز گذشته تفهیم اتهام شد.
دادسرای مستقر در زندان اوین وی را به «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان و ۱۶ آذر» متهم کرده‌است. گفته می‌شود که خانم نظرآهاری شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان ۱۶ آذر را رد کرده‌ است.
این فعال حقوق بشر ۲۹ آذر ماه گذشته برای دومین بار پس از رخدادهای انتخابات بازداشت شد. وی بار نخست، ۲۴ خرداد ماه دستگیر شد و تا مهر ماه در زندان بود.
آزادی درسا سبحانی و پیمان عارف

دُرسا سبحانی، فعال مدنی و پیمان عارف، فعال دانشجویی نیز از جمله آزادشدگان روز گذشته، چهارشنبه هستند.

درسا سبحانی ۱۶ اسفند سال گذشته در شهر ساری دستگیر شد و ۲۵ روز در سلول‌های انفرادی متعلق به سپاه در زندان اوین تهران، بازداشت بود. وی به دلیل اعتقاد به آئین بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم شده بود.

پیمان عارف، نیز در پی «حملات شدید قلبی» اخیر در زندان اوین به صورت «مشروط تا زمان قطعی شدن رای حبس تعزیری دادگاه بدوی» آزاد شده‌ است.
وی که ۲۸ خرداد ماه گذشته بازداشت شده بود به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق و محرومیت مادام‌العمر از حرفه روزنامه‌نگاری و شرکت در احزاب سیاسی محکوم شده‌ است.
در ۱۰ ماه گذشته هزاران نفر از مخالفان دولت در پی اعتراض به «تقلب» دردهمین انتخابات ریاست جمهوری و سیاست‌های دولت دهم بازداشت و به احکام سنگین اعدام، حبس و تبعید محکوم شده‌اند.

۱۶ سال حبس برای ۵ نفر از بازداشت‌شدگان حوادث بعد از انتخابات 22 خرداد 88

کمیته گزارشگران حقوق بشر از صدور شانزده سال حبس تعزیری برای پنچ نفر از بازداشت‌شدگان رویدادهای پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری خبر داده‌ است.


بنا به این گزارش دادگاه تجدید نظر حکم پنج سال حبس تعزیری و تبعید به شهر برازجان استان بوشهر برای منیره ربیعی، از بازداشت‌شدگان وقایع اخیر ایران را تائید کرد.

این زندانی سیاسی به «محاربه» متهم شده‌ است. گفته می‌شود بهانه صدور این حکم، عضویت برخی اقوام وی در سازمان مجاهدین خلق و سکونت آن‌ها در اردوگاه اشرف عراق است.

این در حالی است که نزدیکان خانم ربیعی گفته‌اند که وی «هیچ‌گونه ارتباط خارج از چهارچوب خانوادگی» با اقوام خود که عضو سازمان مجاهدین خلق هستند نداشته‌ است و از مدتی پیش ارتباط خانوادگی با آنان را نیز قطع کرده بود.

وی مهرماه سال گذشته پس احضار به دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات، بازداشت و ۲۶ اسفندماه به قید وثیقه ۵۰ میلیون تومانی به صورت موقت آزاد شد.

کمیته گزارشگران حقوق بشر همچنین به نقل از یک «منبع آگاه» صدور احکام حبس تعزیری برای سه نفر از بازداشت‌شدگان روز عاشورا را تائید کرده‌ است.
شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، امید یاوری را به پنج سال حبس تعزیری محکوم کرده و برای ابوالفضل و آرش قاسمی احکام سه و دو سال حبس تعزیری صادر کرده‌ است.
میلاد فدایی اصل، دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی تهران نیز از سوی دادگاه به یک سال حبس تعزیری محکوم شده‌است. وی روز ۱۱ آذر ماه سال گذشته در منزلش بازداشت شد و در بند ۳۵۰ اوین زندانی است. این دانشجو به «تبلیغ علیه نظام» متهم شده بود.

تفهیم اتهام شیوا نظرآهاری

شیوا نظرآهاری، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر نیز پس از چهار ماه بازداشت، روز گذشته تفهیم اتهام شد.
دادسرای مستقر در زندان اوین وی را به «تبلیغ علیه نظام» و «اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان و ۱۶ آذر» متهم کرده‌است. گفته می‌شود که خانم نظرآهاری شرکت در تجمع‌های ۱۳ آبان ۱۶ آذر را رد کرده‌ است.
این فعال حقوق بشر ۲۹ آذر ماه گذشته برای دومین بار پس از رخدادهای انتخابات بازداشت شد. وی بار نخست، ۲۴ خرداد ماه دستگیر شد و تا مهر ماه در زندان بود.
آزادی درسا سبحانی و پیمان عارف

دُرسا سبحانی، فعال مدنی و پیمان عارف، فعال دانشجویی نیز از جمله آزادشدگان روز گذشته، چهارشنبه هستند.

درسا سبحانی ۱۶ اسفند سال گذشته در شهر ساری دستگیر شد و ۲۵ روز در سلول‌های انفرادی متعلق به سپاه در زندان اوین تهران، بازداشت بود. وی به دلیل اعتقاد به آئین بهایی از تحصیل در دانشگاه محروم شده بود.

پیمان عارف، نیز در پی «حملات شدید قلبی» اخیر در زندان اوین به صورت «مشروط تا زمان قطعی شدن رای حبس تعزیری دادگاه بدوی» آزاد شده‌ است.
وی که ۲۸ خرداد ماه گذشته بازداشت شده بود به یک سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق و محرومیت مادام‌العمر از حرفه روزنامه‌نگاری و شرکت در احزاب سیاسی محکوم شده‌ است.
در ۱۰ ماه گذشته هزاران نفر از مخالفان دولت در پی اعتراض به «تقلب» دردهمین انتخابات ریاست جمهوری و سیاست‌های دولت دهم بازداشت و به احکام سنگین اعدام، حبس و تبعید محکوم شده‌اند.

همجنسگرایی در ایران و جهان و پیرامون آن

همجنسگرایی در ایران و جهان و پیرامون آن :


تاریخچه همجنسگرایی :

تاریخچه ی همجنسگرایی در انسان ها عمری به درازای تاریخ بشر دارد و باز میگردد به مراحل تکامل و دوران انسانهای اولیه که از لحاظ فیزیکی و شکل ظاهری با انسانهای امروزی نیز متفاوت بوده اند .

مهد همجنسگرایی در جهان :

میتوان گفت مهد همجنسگرایی در جهان کشور دانمارک است چرا که پس از سالها مبارزه همجنسگرایان علیه دیکتاتوری در جهان، اولین مجله درباره همجنسگرایی در دانمارک به چاپ رسید، اولین گروه متشکل همجنسگرایان در جهان در کشور دانمارک شکل گرفت و قانون ثبت ازدواج همجنسگرایان برای اولین بار در دانمارک تصویب گردید.

روانشناسی همجنسگرایان :

روانشناس آلمانیMaria Benkert در اواخر قرن 19 برای اولین بار تمایل جنسی مردان به هم جنسانشان را مطرح کرده است. در این نوشتار و سایر مدارک موجود در یونان باستان و امپراطوری رُم گرایش جنسی به هم جنسان وجود داشته و در برخی موارد حتی مورد قبول بوده است. دیوژن درباره ژنرال و سیاستمدار آتنی قرن پنجم قبل از میلاد میگوید: Alcibiades بقدری زیبا بود که در نوجوانی مردها را از زنانشان می ربود و در بزرگسالی زنان را از مردانشان.

در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا می‌کرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود می‌آید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.

مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث» به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بوده‌اند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا می‌کنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور می‌کنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا»و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوسته‌است که خصوصیات مابین این گروه‌ها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان می‌دهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز داده‌اند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این می‌تواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور می‌کند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا» بپذیرند.

کنزی، به همراه فعالان گروه‌های LGBTبر جنبه‌های تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید می‌کرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد می‌کند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم می‌کند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش می‌یابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا می‌کنند. نظریه فراهنجار ایده‌های «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه می‌داند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعه‌است و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمی‌شود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل می‌دهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیده‌اند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل می‌گیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.

البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال می‌برند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز می‌دانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بوده‌اند می‌شود) بیان می‌کنند. به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافته‌های تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.

همجنسگرایی در حیوانات و رد برخی ادعا ها در این باره :

برای نشان دادن تناقض کسانی که به ظاهر با استناد به طبیعت به رد همجنسگرایی می پردازند، لازم می آید.در طبیعت و در بین حیوانات و جانوران چیزی به اسم ناموس و یا حس شرم وجود ندارد و بسیاری از انواع جانوران هستند که با خواهر، برادر و فرزندان خود علنآ و در پیش چشمان دیگران به انجام عمل سکس مبادرت می ورزند. در حالی که اگر فردی انسانی چنین کاری انجام دهد اخلاق اجتماعی و قانون عمل او را ” حیوانی” تفسیر کرده و محکوم می کنند. بعبارت دیگر اعتقاد بر این است که رفتار و منش و روابط جنسی و اشکال سکس انسانها نباید مثل حیوانات باشد. حال اگر کسی ادعا کند که چون رفتار حیوانات غریزی است و بر اساس رفتار طبیعی با هم معاشرت یا سکس دارند و بر همین اساس محدودیت های اخلاقی در عرصه سکس در اجتماع انسانها غیر طبیعی است، گوش شنوایی برای منطق خود نخواهد یافت هر چند استدلالش قوی باشد. اما مخالفان اقلیتهای جنسی وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند اختلاف انسان و حیوان را بکلی فراموش کرده و “طبیعت گرا” می شوند و استدلال می کنند که چون این پدیده در حیوانات وجود ندارد؟؟؟!! پس نتیجتآ همجنسگرایی صرفآ یک پدیده در بین انسانهای ” منحرف از قاموس طبیعت” و در نتیجه غیر طبیعی است.!!این دوگانگی استناد به حیوانات و طبیعت یعنی گاهی اشتیاق به مقایسه انسان و حیوانات و گاهی دوری گزینی از رفتار حیوانی را مخالفان همجنسگرایی چگونه توضیح می دهند؟؟یک ساده نگر ممکن است به داشتن عقل و مغز و قدرت تفکر انسان اشاره کند ولی این جواب قانع کننده نیست. مثلآ چرا بعضی از ادیان و فرهنگ ها صرفآ حق چند همسری به مردان را می دهند ولی به زنان نمی دهند؟ در حالی که بعضی از حیوانات که به جفت گیری با تعداد زیادی می پردازند، اصلآ جفت ثابت ندارند و نوع ماده آن حیوان هم از همان حق برخوردار است. مثال دیگر اینکه طبیعت ( یا خداوند) قدرت جنسی حیوانات را فصلی تعیین کرده طوری که در فصل و ماههای خاصی از سال تحریک جنسی می شوند در حالی که در انسان از سن بلوغ تا آخر عمر ادامه دارد و حتی زنی که آبستن هم هست باز شهوت و نیروی جنسی او بیدار می ماند و قادر به انجام عمل سکس است. اینجاست که می بینیم توسل به بهانه غیر طبیعی بودن همجنسگرایی تا چه اندازه بی رنگ است. اما خیال ” طبیعت گرایان” راحت باشد؛ همجنسگرایی در بین حیوانات هم دیده می شود.

همجنسگرایی و مذهب :

تمام مذاهب سامی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) با همجنس گرایی به طور علنی مخالفند اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات ضد و نقیضی دارند چنان که برخی کلیساها عقد آنان را میبندد و برخی آنان را مطرود می‌دانند و حتی تعدادی از کشیشان کلیساها خود همجنسگرا هستند البته در همه مذاهب اسلامی هم این قانون جاری نیست و به عنوان مثال درمیان پیروان مالکی که یکی از چهار مذهب مهم اهل تسنن است، داشتن رابطه بین دو مرد چنانچه یکی از آنان مردی آزاد ودیگری غلامش باشد، اشکال شرعی ندارد.

قوانین کشور ها و حقوق همجنسگراها :

اکثر کشورهای اروپا در عین به رسمیت شناختن همجنس گرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. برای مثال قانون ازدواج همجنسگرایان در بلژیک در سال ۲۰۰۳ تصویب شد.

در اکثر ایالت‌های آمریکا همجنس گرایان دارای مشروعیت بوده حتی دارای قوانین ازدواج هستند. رئیس جمهور قبلی آمریکا، جرج دبلیو بوش، تلاش‌هایی برای محدود کردن ازدواج همجنس‌گرایان به عمل آورد که مورد انتقاد قرار گرفت.

و در اکثر کشورهای خاور میانه و آفریقایی به دلیل قوانین اسلامی با هم‌جنس‌گرایان برخورد می‌شود.

همجنسگرایی و حقوق بشر :

تلاش های تمامی سازمانهای همجسنگرایان در سراسر جهان بر این است که ماده ها و بند هایی را در قوانین حقوق بشر به نفع همجنسگرایی بگنجانند.

در باره ی بیماری هموفوبیا ی اجتماعی :

فهرست مطالب:

--مقدمه

--عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم

--هموفوبیا را توجیه نکنیم

--چه راهکاری را باید در پیش گرفت

هموفوبیا    Homophobia

تشخیص بیماری و راه علاج

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

اشاره: 17 ماه مه میلادی ( 27 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. ایده برگزاری چنین روزی در سال گذشته شکل گرفت و پارسال در چنین روزی در بسیاری از کشورهای جهان ، مناسبت ها، اعتراضات و مراسمی برگزار شدند. چنین به نظر می آید که امسال روز جهانی مقابله با هموفوبیا بشکل گسترده تری برگزار شود. بهمین مناسبت ویژه نامه این شماره ماها را به همین موضوع اختصاص داده ایم و امیدواریم که خوانندگان به هر شکلی که امکانش را دارند در آشنایی جامعه و محیط اطراف خود با هموفوبیا بکوشند و در زدودن این عارضه کمک کنند.

مقدمه:

هموفوبیا از دو کلمه " هموسکشوال" و " فوبیا" گرفته شده است.

Homo

به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد.

و

Phobia

بمعنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد

پس هموفوبیا بمعنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان. و همچنین ترس از همجنسگرا شدن. اما مفهوم آن بیشتر از اینها است.

اصطلاح هموفوبیا بمعنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بی ارزش و بی اعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بی میلی برای بدست آوردن شناخت درست و علمی در باره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگرایی است.

هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشه ای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمی گنجند، ستم زیادی وارد می کند.

در اصل هموفوبیا مشکل خود همجنسگرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیر همجنسگرایان دیده می شود و در جوامعی همچون کشور خود ما بدلیل ممنوعیت همجنسگرایی و عدم اطلاع رسانی در باره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود همجنسگرایان هم می شود.اما نتائج حاصله از آن بطور مستقیم زیانهای زیادی را بر همجنسگرایان وارد می کند، از غیر قانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی ،خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد می شود و حتی خود همجنسگرایان را به نفی و انکار گرایش جنسی خود وا می دارد.

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

برای اینکار مهمترین مسئله

شناخت هموفوبیا است.

هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسیت خود می باشد بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.

ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.

هموفوبیا به افکار، رفتار و برخوردهای ویرانگر می انجامد.

افرادی که خود را دگرجنسگرا می دانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگزایان برخوردمی کنند و حتی به خود اجازه می دهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتی مورد سوء استفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر محله که رفتار " مردانه" ندارد را بی خود و بی جهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند. این بروز همان چیزی است که آن را سکسیسم می نامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل " ایده آل" مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمی گنجد، پس سزاوار تحمل سختی و تحقیر و توهین و بی ارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژاد پرستی هم هست.

هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی منجر می شود. تا جایی که حتی اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت می شود و در بهترین حالت طرف را به پنهان کردن گرایش خود تشویق می کند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت می شود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره می رود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.

بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند.حتی اگر همجنسگرایی را قبول داشته باشند، این هم نوعی از هموفوبیا است. همین بی میلی حتی وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم می شود، باز هم در میان بعضی از مردان دیده می شود

همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن ( هموفوبیا) را درونی می کنند. این باعث می شود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل می کند.

هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار دگرجنسگرایانه را تبلیغ، معرفی و جا می اندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشدواوری و نابرابری بنا می نهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم می گنجد، ترسیم می کند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد می شود.

هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیشتر از همه به چشم آنها می رود

تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی بعنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی بغیر از محل اصلی آن جستجو می کند.

هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز می کند و دگرجنسگرایان را به موضع گیری منفی نسبت به همنوعان خود وامی دارد . از آنجا که هوموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.

مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی در باره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی می یابد

یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عموم گفته می شود و دلایلی بی پایه برایش عنوان می کنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی خشک و محدود نگه می دارد و " زن بودن" یا " مرد" بودن" را تنها در همان چارچوب محدود می خواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارائه تعاریف تازه تر و گسترده تری از زن، مرد و کلآ انسان می بندد و نقش باز دارنده دارد.

عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم:

هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده می شود

هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما در باره نقش های جنسی و گرایش جنسی نمی باشد؛ بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که که بر هر فردی که چارچوب نرم های فعلی را کنار می زند و از خط قرمز آن عبور می کند، تحمیل می شود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سوء و نتائج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزوله کردن، متهم کردن به غرب زدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و... پس نرم ها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل می کنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرم ها و ارزش های حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.

این گونه برخوردها از جانب هر کسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و...

غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفقوبیا است

خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رورد رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکان پذیر است.

غلبه بر ترس آسان نیست اما غیر ممکن هم نمی باشد. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساست فرد تا حدودی عجین شده اند. بخصوص که در جامعه اهرم هایی هستند که انسانها را از رودر رو شدن با ترس خود بر حذر می دارند. تا مبادا ترس شکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.

از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود در باره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد می کنند و حتی جلو همسایه و بستگان آنها را دوباره به کودک بازگو می کنند،اسباب بازی که برای هر کدام می خرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد می کنند و.... همه در جا انداختن نقش ها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها،که در عمق ضمیر او جای گرفته اند، را با مشکل مواجه می سازد.

هموفوبیا توسط ساختار ها و مؤسسه های مختلف تبلیغ می شود

با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج می کنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کرده اند.

هموفوبیا اهرم و مکانیسم حفظ وضع فرهنگی موجود است و از اصلاح فرهنگی ممناعت می کند

حضور قوی هموفوبیا در جامعه و فرهنگ مردم، باعث می شود که انسانها به این فکر نکنند که واقعآ کی هستند و چه می خواهند، تعاریف موجود را مورد سئوال قرار ندهند. ادامه حضور در چارچوب هموفوبیا باعث می شود که افراد:

در کنار انسانهای دیگر که آنها هم هموفوبیا زده هستند، باقی بمانند.

خود را از فشار، ایزوله شدن، خشونت، تهدید و رد شدن توسط دیگران در امان نگه دارند و هزینه ای هم نمی پردازند.

آنها را از مقابله با هموفوبیای درون خود معاف می کند و در نتیجه از رودر رو شدن با خویشتن خویش و احساس و نیاز دورن خود، باز می مانند.

باعث می شود که راحتر فرافکنی کنند؛ یعنی مشکل ترس عمیق درونی خود را به همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی نسبت می دهند و آنها را مسئول ناهنجاریهای موجود معرفی می کنند.

ما هموفوبیا و تعاریف آن از نقش های جنسی را درونی می کنیم

بدون نقش های جنسی و استناد به تعاریف موجود آنها، انسانها شاید نتوانند خود و نقش جنسی خود را تعریف کنند. افراد قرنها است که با این تعاریف عادت و زندگی کرده اند. دست کشیدن از عادت نوعی ناامنی و ترس ایجاد می کند. پس کنار زدن هموفوبیا و تعاریف موجود از زن و مرد و نقش های مرسومی که از نظر فرهنگی و اجتماعی به هر کدام داده شده، باعث می شود که بسیاری از مردم در تعریف خود دچار سردرگمی شوند و نتوانند بگویند که کی هستند و چه می خواهند.

باید فرد و انسان را دوباره تعریف کرد و این کار آسانی نیست. اما اگر هموفوبیا آموزش داده شده است پس تعریف جدید از انسان هم میتواند آموزش داده شود.، اما چگونه:

هموفوبیا را توجیه نکنیم

عده ای بهانه تراشی می کنند که همیشه وضع چنین بوده یا بهانه می آورند که فرهنگ، جامعه و دین ما همجنسگرایی را نمی پذیرند. اولآهموفوبیا در همه تاریخ انسان وجود نداشته است و مهمتر از آن اینکه جامعه، دین و فرهنگ ما تافته جدا فافته ای از جوامع و فرهنگ های دیگر نیست. همین مشکلاتی که امروز همجنسگرایان کشور با آن دست بگریبان هستند، در جوامع دیگر هم وجود داشته است. اگر اینگونه بهانه توجیهی برای بی عملی خودمان باشد، بهتر است با خود صادق باشیم و با خواندن آیه های یآس دیگران را دلسرد نکنیم. اگر با تجارب جوامع دیگر آشنا نیستیم، در شماره های مختلف ماها میتوان به اندازه کافی اطلاعاتی در اینباره پیدا کرد که چگونه همجنسگرایان جوامع دیگر توانستند با تلاش و پشتکار و مبارزه سرنوشت خود را بدست گیرند.

فرهنگ و قضاوتهای هیچ جامعه ای از جمله جامعه خود ما ثابت نبوده و نیست. تغییر شرایط امکان دارد و بدون شک رخ خواهد داد اما سرعت تحولات بستگی به این دارد که چه تعداد از افراد از حاشیه نشینی و گوشه گیری بدر آیند و نیرو و امکانات خود در جهت تغییر شرایط بکار گیرند.

هیچ مذهبی ، در هیچ زمانی (از جمله اسلام )، هیچوقت قرائتی یکدست از احکام و اصول خود ارائه نداده است. امروز هم می بینیم که قرائت آقای مصباح یزدی با قرائت احمد قابل از قوانین و دستورات اسلام زمین تا آسمان فاصله دارد.

روانشناسان ، روانکاوان و پزشکان ما باید به مسئولیت خود عمل کنند

هر چند که تعداد زیادی از روشنفکران و افراد تحصیل کرده در کشور از زاویه گناه و آخرت با موضوع همجنسگرایی برخورد نمی کنند اما درصد بالایی از این افراد کماکان معتقدند که همجنسگرایی یک نوع اختلال هورمونی و یا روانی است. همینطور بسیاری از خانواده ها برای " مداوای همجنسگرایی" فرزند خود او را به روانکاو و پزشک مراجعه می دهند. روانشناسان و روانکاوان و پزشکان با سواد بخوبی می دانند که همجنسگرایی اختلال هورمونی و یا روانی نیست و این را در مطب های خود به کسانی که به آنها مراجعه می کنند، گوشزد می کنند. ولی این کافی نیست. اعلام صریح مواضع در قالب بیانیه و در روزنامه ها و خط بطلان کشیدن بر این تصور غلط عمومی نه تنها در خدمت مقابله با هموفوبیا است بلکه در جهت اصلاح فرهنگ عمومی جامعه تاثیر وافری دارد. بهرحال بسیاری از مردم به اشتباه با استناد به روانشناسی دیدگاه منفی خود در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان را تنظیم کرده اند پس روانشناسان ما وظیفه اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی دارند که حداقل برداشتها و تصورات رایج غلط از اصول و دانش رشته خود (روانشناسی و پزشکی) را اصلاح کنند. چنین اقدامی میتواند در باز شدن بسیاری از اذهان کمک کند.

همجنسگرایی هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگها نداشته است

همجنسگرایان بعنوان یک اقلیت اجتماعی و در حاشیه نگه داشته شده، هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگ کشور خود نداشته و ندارند. اگر مسئولیتی باید متوجه کسی شود قبل از هر چیز این مسئولیت بعهده سیاستمداران و برنامه ریزان اقصادی و فرهنگی است.

هر کسی باید سئوالاتی از خود بپرسد:

از چه می ترسم؟ اینکه اگر از همجنسگرایان حمایت کنم ممکن است خودم را به همجنسگرایی متهم کنند؟ همین ترس تا چه اندازه دیگر ابعاد زندگی ام را در بر گرفته؟

چه چیزی مرا از کنار گذاشتن نقش های اعطایی در مورد زن بودن و یا مرد بودن باز نگه می دارد؟ ماندن در چارچوب توقعات اجتماعی فعلی چه تاثیری در زندگی خودم داشته است؟ آیا شکل دیگری هم میتوان رفتار کرد؟

در کودکی و نوجوانی چگونه تصوراتی از زن بودن و مرد بودن توسط دیگران در ذهن من کاشته شده؟ آیا این تصورات درست بودند/هستند؟ این تصورات تا چه اندازه در محدود بودن خود من در زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی مؤثرند؟

چه چیزی مرا از ابراز عشق و دوستی به آن جنسی که خود میخواهم محروم می کند؟

چه چیزی مرا از موضع گیری صریح و علنی در دفاع از حقوق همجنسگرایان باز می دارد؟

اگر خودم همجنسگرا بودم و یا نقش های ظاهری یک دگرجنسگرا را بازی نمی کردم چه تفاوتی در زندگی شخصی احساس می کردم؟

همجنسگرایان هم بشر هستند چرا در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی، آنها را مد نظر قرار نمی دهم؟

سعی کن که یک لحظه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، خانوادگی و سیاسی حاکم، به عمیق ترین احساس خود در تنهایی اعتراف کنی.

بیاد داشته باش که ترسی که در ذهن داری (از اینکه مبادا دیگران بفهمند یا چه اتفاقی ممکن است بیفتد) خیلی بزرگتر از ترس واقعی است.

سعی کن بر ترس اینکه حمایت از یک گروه سرکوب شده ممکن است خود تو را هم قربانی کند، غلبه کنی.

چه راهکاری را باید در پیش گرفت:

. گروهی از افراد همفکر خود پیدا کن و یک تشکل کوچک همفکر و حمایتی برای هم بوجود آورید یا اگر گروهی را می شناسی به آن ملحق شو. قرار ملاقات گروهی تعیین کنید که مثلآ هفته ای یا دو هفته ای یکبار دور هم جمع شده و در باره هموفوبیا، مسائل جنسی ، زندگی خصوصی انسانها، محرومیت جنسی در جامعه و...... با هم صحبت و تبادل نظر کنید. اگر کتاب یا نوشته خوبی سراغ دارید آن را به هم برسانید و در مورد موضوع آن بحث و گفتگو کنید. ممکن است بعد از مدتی افراد جدیدی را برای ورود به گروه خود انتخاب کنید یا هر کدام از شما خود یک گروه جدید بوجود آورد. در خانواده ، جمع های همکلاسی و همکاران مسائل را مطرح کن. از مواجه شدن با تهمت و متلک پرانی دیگران واهمه نداشته باش. بعد از آنکه به دانش تو اگاه شدند، به حرفهایت گوش می دهند. اگر امکان برگزاری کارگاهی برای سخنرانی یا بحث و گفتگو داری، برای تحقق آن اقدام کن. یا اگر امکان نوشتن مطلب و مقاله در سایت یا روزنامه ای را داری، کوتاهی نکن. همه اینکارها در پخته تر شدن خودت و کسب تجربه کمک زیادی می کند و معنی جدیدی به زندگی ات می دهد.

جدیت در عمل:

از بحث و گفتگو با اطرافیان در باره هموفوبیا و حقوق اقلیتهای جنسی واهمه نداشته باش. نشان بده که در مواضع و دیدگاه خود جدی هستی. گاهی اوقات افراد در ظاهر تمایلی به بحث جدی در اینباره ندارند وبا شوخی و جوک از کنار قضیه رد می شوند. در اکثر مطلق موارد اینگونه افراد از هیچ گونه دانش و اطلاعات جنسی برخوردار نیستند و از این می ترسند که با وارد شدن در بحث کم دانشی اشان بروز کند. بدون آنکه قضیه را به رخ آنها بکشانی، صبور باش و با متانت مسائل را توضیح بده. به آنها بگو که اگر سئوالی یا ابهامی دارند میتوانند از تو بپرسند. اگر طرف تحصیل کرده است بگو که یک تحصیلکرده باید حداقل دانش و اطلاعات جنسی را داشته باشد یا بدون شناخت قضاوت نکند. مجلات و کتابهایی که سراغ داری را به طرف معرفی کن.و هر ابتکار دیگری که خود بهتر می دانی.

این ایده که افکار تو هیچ تآثیری در این اجتماع ندارد و نخواهد داشت، را قبول نکن. همه ما با این بهانه از جانب دیگران برخورد داشته ایم که ما کاری نمی توانیم بکنیم یا افکار و گفته های ما عملی نیستند. مقابله با هموفوبیا یعنی نفی سرکوب بخشی از انسانها است که بشکل دیگری احساس می کنند و مهمتر از ان چنین اقدامی از جا خوش کردن هیولای هموفوبیا در جان خودت جلوگیری می کند. با نفی علنی هموفوبیا خود را در سرکوب فرهنگی بخشی از هموطنانت شریک نمی کنی.

ترسی از این نداشته باش که مثلآ بگویی: " من می دانم که ممکن است خیلی ها با من مخالف باشند اما این اعتقاد و باور من است که....

و یا: " به اعتقاد من تبعیض نسبت به همجنسگرایان غلط است." و یا : " به اعتقاد من همجنسگرایان باید آزادی داشته باشند و در کشور قانونی شوند." یا " من با اعدام و سرکوب همجنسگرایان مخالف هستم چرا که......"

و یا : فکر نمی کنی که هر انسانی باید آزاد باشد که به هر کسی که خودش دوست دارد عشق بورزد؟ من که اینطور فکر می کنم."

قضیه و داستان خودت را به دیگران تعریف کن؛ اینکه قبلآ چگونه فکر می کردی، چی شد که با هموفوبیا و مضرات آن آشنا شدی، اینکه فاصله گرفتن از هموفوبیا چه تاثیر مثبتی در زندگی خودت داشته.

بر برابری ارزش انسانها فارغ از احساس و گرایش جنسی اشان تآکید کن.

فراموش مکن که:

همه افرادی که با آنها صحبت می کنی به تو روی خوش نشان نخواهند داد. بعضی ها علاقه و توجه نشان می دهند چون دوست دارند که چیزهای تازه و جدید یاد بگیرند. اما بعضی ها آنچنان غرق تعصبات و پیش داوری خود هستند که حرفهایت تاثیری در آنها نخواهد داشت. پس توقع مناسب از برخورد دیگران داشته باش تا بعدآ دلسرد نشوی.

حالا وقت عمل و تجربه است. موفق باشی.

همجنسگرایی در ایران و جهان و پیرامون آن

همجنسگرایی در ایران و جهان و پیرامون آن :


تاریخچه همجنسگرایی :

تاریخچه ی همجنسگرایی در انسان ها عمری به درازای تاریخ بشر دارد و باز میگردد به مراحل تکامل و دوران انسانهای اولیه که از لحاظ فیزیکی و شکل ظاهری با انسانهای امروزی نیز متفاوت بوده اند .

مهد همجنسگرایی در جهان :

میتوان گفت مهد همجنسگرایی در جهان کشور دانمارک است چرا که پس از سالها مبارزه همجنسگرایان علیه دیکتاتوری در جهان، اولین مجله درباره همجنسگرایی در دانمارک به چاپ رسید، اولین گروه متشکل همجنسگرایان در جهان در کشور دانمارک شکل گرفت و قانون ثبت ازدواج همجنسگرایان برای اولین بار در دانمارک تصویب گردید.

روانشناسی همجنسگرایان :

روانشناس آلمانیMaria Benkert در اواخر قرن 19 برای اولین بار تمایل جنسی مردان به هم جنسانشان را مطرح کرده است. در این نوشتار و سایر مدارک موجود در یونان باستان و امپراطوری رُم گرایش جنسی به هم جنسان وجود داشته و در برخی موارد حتی مورد قبول بوده است. دیوژن درباره ژنرال و سیاستمدار آتنی قرن پنجم قبل از میلاد میگوید: Alcibiades بقدری زیبا بود که در نوجوانی مردها را از زنانشان می ربود و در بزرگسالی زنان را از مردانشان.

در ابتدای قرن بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا می‌کرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنس گرایی به وجود می‌آید. مطالعات عددی آلفرد کنزی در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.

مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کنزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث» به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنس گرایانه بوده‌اند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا می‌کنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور می‌کنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنس گرا»و «همجنس گرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوسته‌است که خصوصیات مابین این گروه‌ها را نیز داراست. گزارشات «کنزی» نشان می‌دهند که حدود ۴ درصد از بالغین امریکایی برای تمام عمر منحصراً همجنس گرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنس گرایانه بروز داده‌اند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این می‌تواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور می‌کند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنس گرا» یا «دگرجنس گرا» بپذیرند.

کنزی، به همراه فعالان گروه‌های LGBTبر جنبه‌های تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید می‌کرد. مطالعات کنزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد می‌کند و ندرتاً (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم می‌کند. بسیار نادر است که شخصی گرایشات جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش می‌یابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا می‌کنند. نظریه فراهنجار ایده‌های «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه می‌داند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعه‌است و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمی‌شود. بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کنزی موافقند و به رشتهٔ پیوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنس گرا و کاملاً دگرجنس گرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنس گرایان تشکیل می‌دهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیده‌اند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل می‌گیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.

البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کنزی را زیر سؤال می‌برند و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنس گرایان و دگرجنس گرایان اغراق آمیز می‌دانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنس گریان و زندانیهایی که بعضاً متهم به تجاوزهای جنسی بوده‌اند می‌شود) بیان می‌کنند. به هر حال نظریات کنزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبول است و با یافته‌های تحقیقات زیست شناسی انجام شده بر تفاوتهای ساختاری مغز افراد و حیوانات دارای گرایشات جنسی مختلف سازگاری دارد.

همجنسگرایی در حیوانات و رد برخی ادعا ها در این باره :

برای نشان دادن تناقض کسانی که به ظاهر با استناد به طبیعت به رد همجنسگرایی می پردازند، لازم می آید.در طبیعت و در بین حیوانات و جانوران چیزی به اسم ناموس و یا حس شرم وجود ندارد و بسیاری از انواع جانوران هستند که با خواهر، برادر و فرزندان خود علنآ و در پیش چشمان دیگران به انجام عمل سکس مبادرت می ورزند. در حالی که اگر فردی انسانی چنین کاری انجام دهد اخلاق اجتماعی و قانون عمل او را ” حیوانی” تفسیر کرده و محکوم می کنند. بعبارت دیگر اعتقاد بر این است که رفتار و منش و روابط جنسی و اشکال سکس انسانها نباید مثل حیوانات باشد. حال اگر کسی ادعا کند که چون رفتار حیوانات غریزی است و بر اساس رفتار طبیعی با هم معاشرت یا سکس دارند و بر همین اساس محدودیت های اخلاقی در عرصه سکس در اجتماع انسانها غیر طبیعی است، گوش شنوایی برای منطق خود نخواهد یافت هر چند استدلالش قوی باشد. اما مخالفان اقلیتهای جنسی وقتی به موضوع همجنسگرایی می رسند اختلاف انسان و حیوان را بکلی فراموش کرده و “طبیعت گرا” می شوند و استدلال می کنند که چون این پدیده در حیوانات وجود ندارد؟؟؟!! پس نتیجتآ همجنسگرایی صرفآ یک پدیده در بین انسانهای ” منحرف از قاموس طبیعت” و در نتیجه غیر طبیعی است.!!این دوگانگی استناد به حیوانات و طبیعت یعنی گاهی اشتیاق به مقایسه انسان و حیوانات و گاهی دوری گزینی از رفتار حیوانی را مخالفان همجنسگرایی چگونه توضیح می دهند؟؟یک ساده نگر ممکن است به داشتن عقل و مغز و قدرت تفکر انسان اشاره کند ولی این جواب قانع کننده نیست. مثلآ چرا بعضی از ادیان و فرهنگ ها صرفآ حق چند همسری به مردان را می دهند ولی به زنان نمی دهند؟ در حالی که بعضی از حیوانات که به جفت گیری با تعداد زیادی می پردازند، اصلآ جفت ثابت ندارند و نوع ماده آن حیوان هم از همان حق برخوردار است. مثال دیگر اینکه طبیعت ( یا خداوند) قدرت جنسی حیوانات را فصلی تعیین کرده طوری که در فصل و ماههای خاصی از سال تحریک جنسی می شوند در حالی که در انسان از سن بلوغ تا آخر عمر ادامه دارد و حتی زنی که آبستن هم هست باز شهوت و نیروی جنسی او بیدار می ماند و قادر به انجام عمل سکس است. اینجاست که می بینیم توسل به بهانه غیر طبیعی بودن همجنسگرایی تا چه اندازه بی رنگ است. اما خیال ” طبیعت گرایان” راحت باشد؛ همجنسگرایی در بین حیوانات هم دیده می شود.

همجنسگرایی و مذهب :

تمام مذاهب سامی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) با همجنس گرایی به طور علنی مخالفند اما برخی مسیحیان در این زمینه نظرات ضد و نقیضی دارند چنان که برخی کلیساها عقد آنان را میبندد و برخی آنان را مطرود می‌دانند و حتی تعدادی از کشیشان کلیساها خود همجنسگرا هستند البته در همه مذاهب اسلامی هم این قانون جاری نیست و به عنوان مثال درمیان پیروان مالکی که یکی از چهار مذهب مهم اهل تسنن است، داشتن رابطه بین دو مرد چنانچه یکی از آنان مردی آزاد ودیگری غلامش باشد، اشکال شرعی ندارد.

قوانین کشور ها و حقوق همجنسگراها :

اکثر کشورهای اروپا در عین به رسمیت شناختن همجنس گرایی قوانین خاصی نیز برای آنها تدوین کرده و یا در حال انجام آن هستند. برای مثال قانون ازدواج همجنسگرایان در بلژیک در سال ۲۰۰۳ تصویب شد.

در اکثر ایالت‌های آمریکا همجنس گرایان دارای مشروعیت بوده حتی دارای قوانین ازدواج هستند. رئیس جمهور قبلی آمریکا، جرج دبلیو بوش، تلاش‌هایی برای محدود کردن ازدواج همجنس‌گرایان به عمل آورد که مورد انتقاد قرار گرفت.

و در اکثر کشورهای خاور میانه و آفریقایی به دلیل قوانین اسلامی با هم‌جنس‌گرایان برخورد می‌شود.

همجنسگرایی و حقوق بشر :

تلاش های تمامی سازمانهای همجسنگرایان در سراسر جهان بر این است که ماده ها و بند هایی را در قوانین حقوق بشر به نفع همجنسگرایی بگنجانند.

در باره ی بیماری هموفوبیا ی اجتماعی :

فهرست مطالب:

--مقدمه

--عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم

--هموفوبیا را توجیه نکنیم

--چه راهکاری را باید در پیش گرفت

هموفوبیا    Homophobia

تشخیص بیماری و راه علاج

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

اشاره: 17 ماه مه میلادی ( 27 اردیبهشت) روز جهانی مقابله با هموفوبیا است. ایده برگزاری چنین روزی در سال گذشته شکل گرفت و پارسال در چنین روزی در بسیاری از کشورهای جهان ، مناسبت ها، اعتراضات و مراسمی برگزار شدند. چنین به نظر می آید که امسال روز جهانی مقابله با هموفوبیا بشکل گسترده تری برگزار شود. بهمین مناسبت ویژه نامه این شماره ماها را به همین موضوع اختصاص داده ایم و امیدواریم که خوانندگان به هر شکلی که امکانش را دارند در آشنایی جامعه و محیط اطراف خود با هموفوبیا بکوشند و در زدودن این عارضه کمک کنند.

مقدمه:

هموفوبیا از دو کلمه " هموسکشوال" و " فوبیا" گرفته شده است.

Homo

به همجنسگرایان و همجنسگرایی اشاره دارد.

و

Phobia

بمعنی ترس و واهمه، که به وضعیت روانی فرد اشاره دارد

پس هموفوبیا بمعنی ترس از همجنسگرایی و همجنسگرایان. و همچنین ترس از همجنسگرا شدن. اما مفهوم آن بیشتر از اینها است.

اصطلاح هموفوبیا بمعنی خشم و نفرت نسبت به همجنسگرایان، گریز از همجنسگرایی و بی ارزش و بی اعتبار دانستن گرایش جنسی به همجنس، ترس از همجنسگرایان، پیش داوری و تعصب نسبت به انسانهایی که همجنسگرا هستند، بی میلی برای بدست آوردن شناخت درست و علمی در باره پدیده همجنسگرایی و پافشاری بر تعصبات و پیشداوری به ارث رسیده در باره همجنسگرایی است.

هموفوبیا وضعیتی است که در اکثر اجتماعات بشری ریشه ای عمیق دارد و بر انسانهایی که در چارچوب هنجارهای فرهنگی حاکم نمی گنجند، ستم زیادی وارد می کند.

در اصل هموفوبیا مشکل خود همجنسگرایان نیست بلکه یک عارضه روانی است که در بین غیر همجنسگرایان دیده می شود و در جوامعی همچون کشور خود ما بدلیل ممنوعیت همجنسگرایی و عدم اطلاع رسانی در باره آن، عارضه هموفوبیا دامنگیر خود همجنسگرایان هم می شود.اما نتائج حاصله از آن بطور مستقیم زیانهای زیادی را بر همجنسگرایان وارد می کند، از غیر قانونی اعلام کردن آنها تا سرکوب فرهنگی ،خانوادگی و اجتماعی. تا ترسی که از این ناحیه در روان جمعی جامعه ایجاد می شود و حتی خود همجنسگرایان را به نفی و انکار گرایش جنسی خود وا می دارد.

هموفوبیا یک عارضه فرهنگی و نوعی نگاه به زندگی خود و دیگران است. این عارضه قابل درمان است هم در زندگی خود فرد و هم در اجتماع.

برای اینکار مهمترین مسئله

شناخت هموفوبیا است.

هموفوبیا در اصل ترس درونی فرد از نزدیک شدن به جنسیت خود می باشد بدون توجه به اینکه چنین فردی حامل کدام گرایش جنسی است. این هسته اصلی پرورش فرهنگی در جامعه است.

ترس و گریز از همجنسگرایان، ترس از همجنسگرایی، ترس از اینکه مبادا کسی فکر کند من نوعی همجنسگرا هستم، ترس از برقراری رابطه عاطفی با همجنس. همه اینها اشکال مختلف هموفوبیا هستند.

هموفوبیا به افکار، رفتار و برخوردهای ویرانگر می انجامد.

افرادی که خود را دگرجنسگرا می دانند، با تعصب و بر اساس قضاوتهای از پیش تعیین شده با همجنسگزایان برخوردمی کنند و حتی به خود اجازه می دهند که آنها را تحقیر کنند، کتک بزنند، مورد آزار و اذیت و حتی مورد سوء استفاده قرار دهند. یک پسر جوان ممکن است به خود حق دهد که همکلاسی و یا برادر و یا پسر محله که رفتار " مردانه" ندارد را بی خود و بی جهت زیر مشت و لگد بگیرد یا او را تحقیر کند یا سرکوفت بزند. این بروز همان چیزی است که آن را سکسیسم می نامند. یعنی چون یک نفر در چارچوب تعریف جامعه از رفتار مردانه و زنانه و شکل " ایده آل" مورد نظر فرهنگ اجتماعی نمی گنجد، پس سزاوار تحمل سختی و تحقیر و توهین و بی ارزشی است. این برخورد علاوه بر سکسیسم، نوعی نژاد پرستی هم هست.

هموفوبیا به ترس افراد از بیرون گذاشتن پای خود از چارچوب نرمهای موجود اجتماعی در مورد نقش جنسی و رفتار جنسی منجر می شود. تا جایی که حتی اگر کسی همجنسگرایی را هم قبول کرده باشد باز از اینکه یکی از افراد خانواده خود همجنسگرا باشد، ناراحت می شود و در بهترین حالت طرف را به پنهان کردن گرایش خود تشویق می کند. یا اگر در جمعی باشد که بر علیه همجنسگرایان صحبت می شود از اظهار نظر و اعلام مواضع خود طفره می رود مبادا که دیگران فکر کنند خود او همجنسگرا است و رفتار دیگری با او در پیش بگیرند.

بسیاری از دگرجنسگرایان تمایلی به دفاع از حقوق انسانی افراد همجنسگرا ندارند.حتی اگر همجنسگرایی را قبول داشته باشند، این هم نوعی از هموفوبیا است. همین بی میلی حتی وقتی صحبت از حقوق برابر زنان هم می شود، باز هم در میان بعضی از مردان دیده می شود

همجنسگرایان و دیگر افراد اقلیتهای جنسی در پروسه رشد و تربیت خود در خانواده و جامعه، ترس اجتماعی از همجنسگرایی و مختصات آن ( هموفوبیا) را درونی می کنند. این باعث می شود که عارضه روانی هموفوبیا در ذهن و روان خود آنها ریشه عمیقی زده، آنها را در امر پذیرش گرایش جنسی خود و کنار آمدن با آن دچار مشکل می کند.

هموفوبیا فرهنگی یک دست، خالص و تمام عیار دگرجنسگرایانه را تبلیغ، معرفی و جا می اندازد و سیستمی با اعتبار خود تعریف کرده بر اساس تبعیض، پیشدواوری و نابرابری بنا می نهد که اساس آن را مزیت بخشی به انسانهایی که تنها در چارچوب باورهای فرهنگی حاکم می گنجد، ترسیم می کند، لذا پیشداوری و تبعیض و سرکوب و نادیده گرفتن حق دیگران امری عادی و طبیعی قلمداد می شود.

هوفوبیا مسئله همجنسگرایان نیست اما دود آن بیشتر از همه به چشم آنها می رود

تعریف و تبیین همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی بعنوان مشکل اصلی راه علاج هموفوبیا نیست چرا که اینکار نوعی فرافکنی است و مشکل را در جایی بغیر از محل اصلی آن جستجو می کند.

هموفوبیا در واقع عارضه ناپسندی است که در روابط انسانها بروز می کند و دگرجنسگرایان را به موضع گیری منفی نسبت به همنوعان خود وامی دارد . از آنجا که هوموفوبیا تعصبات ذهنی افراد نسبت به همجنسگرایی و همجنسگرایان است، بهترین راه حل این مشکل و عارضه روانی همانا درمان آن در ذهنیت افراد است.

مهمترین کارکرد سرکوب و نفی همجنسگرایان همانا باور عمومی در باره نقش جنسی انسانها است که در هموفوبیا تجلی می یابد

یادمان باشد که ریشه و علت هر سرکوب و تبیعیضی آن نیست که در انظار عموم گفته می شود و دلایلی بی پایه برایش عنوان می کنند. جامعه و ساختارهای اجتماعی موجود انسانها را در چارچوب تعاریفی خشک و محدود نگه می دارد و " زن بودن" یا " مرد" بودن" را تنها در همان چارچوب محدود می خواهد. علاج هموفوبیا راه را برای ارائه تعاریف تازه تر و گسترده تری از زن، مرد و کلآ انسان می بندد و نقش باز دارنده دارد.

عمق و ریشه هموفوبیا را بشناسیم:

هموفوبیا از طریق ایجاد ترس آموزش داده می شود

هموفوبیا تنها اطلاع و آموزش دهی غلط فرهنگی ما در باره نقش های جنسی و گرایش جنسی نمی باشد؛ بلکه مهمتر از آن ترس و وحشتی است که که بر هر فردی که چارچوب نرم های فعلی را کنار می زند و از خط قرمز آن عبور می کند، تحمیل می شود، هم از طریق انواع فشارها و هم از طریق اثرات سوء و نتائج و ضررهایی که متوجه فرد میشود از جمله خشونت، تحقیر، ایزوله کردن، متهم کردن به غرب زدگی، اشاعه فرهنگ بیگانگان و... پس نرم ها و چارچوبهایی هستند که مقابله با هموفوبیا را بسیار مشکل می کنند تا ادامه آن را تضمین کنند. شناخت این نرم ها و ارزش های حافظ هموفوبیا در مقابله با آن بسیار مهم است.

این گونه برخوردها از جانب هر کسی ممکن است اعمال شود، از جانب خانواده، دوستان، همکاران، همکلاسیان، شخصیتهای معروف و...

غلبه بر ترس تنها راه مقابله با هموفقوبیا است

خلاص شدن از دست ترس و وحشت تنها از راه رورد رو شدن با ترس و وسایل و راههایی که ترس بر فرد غلبه کرده، امکان پذیر است.

غلبه بر ترس آسان نیست اما غیر ممکن هم نمی باشد. به این دلیل آسان نیست که با عواطف و احساست فرد تا حدودی عجین شده اند. بخصوص که در جامعه اهرم هایی هستند که انسانها را از رودر رو شدن با ترس خود بر حذر می دارند. تا مبادا ترس شکنی عادت شود و آنوقت چارچوبها و هنجارهای موجود فرو بریزند.

از لحظه تولد کودک، پدر، مادر و اطرافیان همه در مورد مرد، زن و مختصات و تعاریف ذهنی و فرهنگی خود در باره زن مرد و توقعاتی که از آنها دارند را با هزار زبان و فرم مختلف به کودک گوشزد می کنند و حتی جلو همسایه و بستگان آنها را دوباره به کودک بازگو می کنند،اسباب بازی که برای هر کدام می خرند، آرزوهای خود برای آینده او که مرتب گوشزد می کنند و.... همه در جا انداختن نقش ها و هنجارهای موجود در ذهن کودک تاثیر دارند و در آینده کار خلاص شدن از آنها،که در عمق ضمیر او جای گرفته اند، را با مشکل مواجه می سازد.

هموفوبیا توسط ساختار ها و مؤسسه های مختلف تبلیغ می شود

با نگاهی جدی و عمقی به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیطی، مذهبی و آموزشی موجود میتوان متوجه شد که چگونه همه اینها هموفوبیا را تبلیغ و ترویج می کنند و با هزاران قانون و نرم نوشته و نانوشته، گذر از هموفوبیا را ناممکن کرده اند.

هموفوبیا اهرم و مکانیسم حفظ وضع فرهنگی موجود است و از اصلاح فرهنگی ممناعت می کند

حضور قوی هموفوبیا در جامعه و فرهنگ مردم، باعث می شود که انسانها به این فکر نکنند که واقعآ کی هستند و چه می خواهند، تعاریف موجود را مورد سئوال قرار ندهند. ادامه حضور در چارچوب هموفوبیا باعث می شود که افراد:

در کنار انسانهای دیگر که آنها هم هموفوبیا زده هستند، باقی بمانند.

خود را از فشار، ایزوله شدن، خشونت، تهدید و رد شدن توسط دیگران در امان نگه دارند و هزینه ای هم نمی پردازند.

آنها را از مقابله با هموفوبیای درون خود معاف می کند و در نتیجه از رودر رو شدن با خویشتن خویش و احساس و نیاز دورن خود، باز می مانند.

باعث می شود که راحتر فرافکنی کنند؛ یعنی مشکل ترس عمیق درونی خود را به همجنسگرایان و دیگر اقلیتهای جنسی نسبت می دهند و آنها را مسئول ناهنجاریهای موجود معرفی می کنند.

ما هموفوبیا و تعاریف آن از نقش های جنسی را درونی می کنیم

بدون نقش های جنسی و استناد به تعاریف موجود آنها، انسانها شاید نتوانند خود و نقش جنسی خود را تعریف کنند. افراد قرنها است که با این تعاریف عادت و زندگی کرده اند. دست کشیدن از عادت نوعی ناامنی و ترس ایجاد می کند. پس کنار زدن هموفوبیا و تعاریف موجود از زن و مرد و نقش های مرسومی که از نظر فرهنگی و اجتماعی به هر کدام داده شده، باعث می شود که بسیاری از مردم در تعریف خود دچار سردرگمی شوند و نتوانند بگویند که کی هستند و چه می خواهند.

باید فرد و انسان را دوباره تعریف کرد و این کار آسانی نیست. اما اگر هموفوبیا آموزش داده شده است پس تعریف جدید از انسان هم میتواند آموزش داده شود.، اما چگونه:

هموفوبیا را توجیه نکنیم

عده ای بهانه تراشی می کنند که همیشه وضع چنین بوده یا بهانه می آورند که فرهنگ، جامعه و دین ما همجنسگرایی را نمی پذیرند. اولآهموفوبیا در همه تاریخ انسان وجود نداشته است و مهمتر از آن اینکه جامعه، دین و فرهنگ ما تافته جدا فافته ای از جوامع و فرهنگ های دیگر نیست. همین مشکلاتی که امروز همجنسگرایان کشور با آن دست بگریبان هستند، در جوامع دیگر هم وجود داشته است. اگر اینگونه بهانه توجیهی برای بی عملی خودمان باشد، بهتر است با خود صادق باشیم و با خواندن آیه های یآس دیگران را دلسرد نکنیم. اگر با تجارب جوامع دیگر آشنا نیستیم، در شماره های مختلف ماها میتوان به اندازه کافی اطلاعاتی در اینباره پیدا کرد که چگونه همجنسگرایان جوامع دیگر توانستند با تلاش و پشتکار و مبارزه سرنوشت خود را بدست گیرند.

فرهنگ و قضاوتهای هیچ جامعه ای از جمله جامعه خود ما ثابت نبوده و نیست. تغییر شرایط امکان دارد و بدون شک رخ خواهد داد اما سرعت تحولات بستگی به این دارد که چه تعداد از افراد از حاشیه نشینی و گوشه گیری بدر آیند و نیرو و امکانات خود در جهت تغییر شرایط بکار گیرند.

هیچ مذهبی ، در هیچ زمانی (از جمله اسلام )، هیچوقت قرائتی یکدست از احکام و اصول خود ارائه نداده است. امروز هم می بینیم که قرائت آقای مصباح یزدی با قرائت احمد قابل از قوانین و دستورات اسلام زمین تا آسمان فاصله دارد.

روانشناسان ، روانکاوان و پزشکان ما باید به مسئولیت خود عمل کنند

هر چند که تعداد زیادی از روشنفکران و افراد تحصیل کرده در کشور از زاویه گناه و آخرت با موضوع همجنسگرایی برخورد نمی کنند اما درصد بالایی از این افراد کماکان معتقدند که همجنسگرایی یک نوع اختلال هورمونی و یا روانی است. همینطور بسیاری از خانواده ها برای " مداوای همجنسگرایی" فرزند خود او را به روانکاو و پزشک مراجعه می دهند. روانشناسان و روانکاوان و پزشکان با سواد بخوبی می دانند که همجنسگرایی اختلال هورمونی و یا روانی نیست و این را در مطب های خود به کسانی که به آنها مراجعه می کنند، گوشزد می کنند. ولی این کافی نیست. اعلام صریح مواضع در قالب بیانیه و در روزنامه ها و خط بطلان کشیدن بر این تصور غلط عمومی نه تنها در خدمت مقابله با هموفوبیا است بلکه در جهت اصلاح فرهنگ عمومی جامعه تاثیر وافری دارد. بهرحال بسیاری از مردم به اشتباه با استناد به روانشناسی دیدگاه منفی خود در باره همجنسگرایی و همجنسگرایان را تنظیم کرده اند پس روانشناسان ما وظیفه اخلاقی ، اجتماعی و فرهنگی دارند که حداقل برداشتها و تصورات رایج غلط از اصول و دانش رشته خود (روانشناسی و پزشکی) را اصلاح کنند. چنین اقدامی میتواند در باز شدن بسیاری از اذهان کمک کند.

همجنسگرایی هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگها نداشته است

همجنسگرایان بعنوان یک اقلیت اجتماعی و در حاشیه نگه داشته شده، هیچ نقشی در اضمحلال فرهنگ کشور خود نداشته و ندارند. اگر مسئولیتی باید متوجه کسی شود قبل از هر چیز این مسئولیت بعهده سیاستمداران و برنامه ریزان اقصادی و فرهنگی است.

هر کسی باید سئوالاتی از خود بپرسد:

از چه می ترسم؟ اینکه اگر از همجنسگرایان حمایت کنم ممکن است خودم را به همجنسگرایی متهم کنند؟ همین ترس تا چه اندازه دیگر ابعاد زندگی ام را در بر گرفته؟

چه چیزی مرا از کنار گذاشتن نقش های اعطایی در مورد زن بودن و یا مرد بودن باز نگه می دارد؟ ماندن در چارچوب توقعات اجتماعی فعلی چه تاثیری در زندگی خودم داشته است؟ آیا شکل دیگری هم میتوان رفتار کرد؟

در کودکی و نوجوانی چگونه تصوراتی از زن بودن و مرد بودن توسط دیگران در ذهن من کاشته شده؟ آیا این تصورات درست بودند/هستند؟ این تصورات تا چه اندازه در محدود بودن خود من در زندگی خصوصی و اجتماعی و خانوادگی مؤثرند؟

چه چیزی مرا از ابراز عشق و دوستی به آن جنسی که خود میخواهم محروم می کند؟

چه چیزی مرا از موضع گیری صریح و علنی در دفاع از حقوق همجنسگرایان باز می دارد؟

اگر خودم همجنسگرا بودم و یا نقش های ظاهری یک دگرجنسگرا را بازی نمی کردم چه تفاوتی در زندگی شخصی احساس می کردم؟

همجنسگرایان هم بشر هستند چرا در دفاع از حقوق بشر و دمکراسی، آنها را مد نظر قرار نمی دهم؟

سعی کن که یک لحظه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، خانوادگی و سیاسی حاکم، به عمیق ترین احساس خود در تنهایی اعتراف کنی.

بیاد داشته باش که ترسی که در ذهن داری (از اینکه مبادا دیگران بفهمند یا چه اتفاقی ممکن است بیفتد) خیلی بزرگتر از ترس واقعی است.

سعی کن بر ترس اینکه حمایت از یک گروه سرکوب شده ممکن است خود تو را هم قربانی کند، غلبه کنی.

چه راهکاری را باید در پیش گرفت:

. گروهی از افراد همفکر خود پیدا کن و یک تشکل کوچک همفکر و حمایتی برای هم بوجود آورید یا اگر گروهی را می شناسی به آن ملحق شو. قرار ملاقات گروهی تعیین کنید که مثلآ هفته ای یا دو هفته ای یکبار دور هم جمع شده و در باره هموفوبیا، مسائل جنسی ، زندگی خصوصی انسانها، محرومیت جنسی در جامعه و...... با هم صحبت و تبادل نظر کنید. اگر کتاب یا نوشته خوبی سراغ دارید آن را به هم برسانید و در مورد موضوع آن بحث و گفتگو کنید. ممکن است بعد از مدتی افراد جدیدی را برای ورود به گروه خود انتخاب کنید یا هر کدام از شما خود یک گروه جدید بوجود آورد. در خانواده ، جمع های همکلاسی و همکاران مسائل را مطرح کن. از مواجه شدن با تهمت و متلک پرانی دیگران واهمه نداشته باش. بعد از آنکه به دانش تو اگاه شدند، به حرفهایت گوش می دهند. اگر امکان برگزاری کارگاهی برای سخنرانی یا بحث و گفتگو داری، برای تحقق آن اقدام کن. یا اگر امکان نوشتن مطلب و مقاله در سایت یا روزنامه ای را داری، کوتاهی نکن. همه اینکارها در پخته تر شدن خودت و کسب تجربه کمک زیادی می کند و معنی جدیدی به زندگی ات می دهد.

جدیت در عمل:

از بحث و گفتگو با اطرافیان در باره هموفوبیا و حقوق اقلیتهای جنسی واهمه نداشته باش. نشان بده که در مواضع و دیدگاه خود جدی هستی. گاهی اوقات افراد در ظاهر تمایلی به بحث جدی در اینباره ندارند وبا شوخی و جوک از کنار قضیه رد می شوند. در اکثر مطلق موارد اینگونه افراد از هیچ گونه دانش و اطلاعات جنسی برخوردار نیستند و از این می ترسند که با وارد شدن در بحث کم دانشی اشان بروز کند. بدون آنکه قضیه را به رخ آنها بکشانی، صبور باش و با متانت مسائل را توضیح بده. به آنها بگو که اگر سئوالی یا ابهامی دارند میتوانند از تو بپرسند. اگر طرف تحصیل کرده است بگو که یک تحصیلکرده باید حداقل دانش و اطلاعات جنسی را داشته باشد یا بدون شناخت قضاوت نکند. مجلات و کتابهایی که سراغ داری را به طرف معرفی کن.و هر ابتکار دیگری که خود بهتر می دانی.

این ایده که افکار تو هیچ تآثیری در این اجتماع ندارد و نخواهد داشت، را قبول نکن. همه ما با این بهانه از جانب دیگران برخورد داشته ایم که ما کاری نمی توانیم بکنیم یا افکار و گفته های ما عملی نیستند. مقابله با هموفوبیا یعنی نفی سرکوب بخشی از انسانها است که بشکل دیگری احساس می کنند و مهمتر از ان چنین اقدامی از جا خوش کردن هیولای هموفوبیا در جان خودت جلوگیری می کند. با نفی علنی هموفوبیا خود را در سرکوب فرهنگی بخشی از هموطنانت شریک نمی کنی.

ترسی از این نداشته باش که مثلآ بگویی: " من می دانم که ممکن است خیلی ها با من مخالف باشند اما این اعتقاد و باور من است که....

و یا: " به اعتقاد من تبعیض نسبت به همجنسگرایان غلط است." و یا : " به اعتقاد من همجنسگرایان باید آزادی داشته باشند و در کشور قانونی شوند." یا " من با اعدام و سرکوب همجنسگرایان مخالف هستم چرا که......"

و یا : فکر نمی کنی که هر انسانی باید آزاد باشد که به هر کسی که خودش دوست دارد عشق بورزد؟ من که اینطور فکر می کنم."

قضیه و داستان خودت را به دیگران تعریف کن؛ اینکه قبلآ چگونه فکر می کردی، چی شد که با هموفوبیا و مضرات آن آشنا شدی، اینکه فاصله گرفتن از هموفوبیا چه تاثیر مثبتی در زندگی خودت داشته.

بر برابری ارزش انسانها فارغ از احساس و گرایش جنسی اشان تآکید کن.

فراموش مکن که:

همه افرادی که با آنها صحبت می کنی به تو روی خوش نشان نخواهند داد. بعضی ها علاقه و توجه نشان می دهند چون دوست دارند که چیزهای تازه و جدید یاد بگیرند. اما بعضی ها آنچنان غرق تعصبات و پیش داوری خود هستند که حرفهایت تاثیری در آنها نخواهد داشت. پس توقع مناسب از برخورد دیگران داشته باش تا بعدآ دلسرد نشوی.

حالا وقت عمل و تجربه است. موفق باشی.