۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

شعر : سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم .

"این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست"


گرگی که در این خانه نشسته است بگو کیست؟

"این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست"

خاکش پر خون است، جسد هست، کفن نیست

کو کشور نوع دوستی و منشور کوروش؟

اینجا همه دانند که ایران کهن نیست

گویند که میدان "تيان*" ننگ بشر بود

"کهریزک" ما بدتر از آن ظلم پکن نیست؟

"در دامن بحر خزر" و کوه دماوند

چندی است که جز داغ جوانان وطن نیست

در دشت پر از لاله زیبای شمیران

بلبل شده سلاخی و آهو به چمن نیست

ملت همه مبهوت شده، خسته و حیران

از بهت دروغی که در آن جای سخن نیست

ترویج ریا، مکر و دورویی چه بلایی است

"دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست"

من بهر که خوانم خط قرآن و علي(ع) را

در جمع غریبی "که در او فهم سخن نیست"

هر کس که زند تهمت آشوب به مردم

جز ابله کوته نظر یاوه دهن نیست

تهران شده یکپارچه فریاد ز بیداد

شیراز دگر نیز که شیراز کهن نیست

هر چند که "سرسبز" بود دامن و دشتش

چون دامن دلهای پر از عشق وطن نیست

این داغ بود کهنه عزیزان وطن دوست

آن کس که دم از جنگ زند فکر وطن نیست

"این خانه قشنگ است" به تن پوش صداقت

این خرقه تزویر که رای تو و من نیست

سبزیم و به باران صداقت بشکفتیم

این سبزی ما "سبز خدایی" است "لجن" نیست

================================================

تقدیم به همه آنها که براي ابتدايي ترين حقوق خود به خيابان آمدند اما با دشنه كور جهل به شهادت رسيدند-

بهمن 88- دکتر صداقت سبزواری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر